باب نص بر امامت امام سجاد علیهالسلام
بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا
و هو الباب الرابع و الستون من كتاب الحجة و فيه اربعة احادیث
351- الحديث الاول و هو السابع و السبعون و سبعة مائة عَنْ أَبِيالْجَارُودِ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) لَمَّا حَضَرَهُ الَّذِي حَضَرَهُ دَعَا ابْنَتَهُ الْكُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتَ الْحُسَيْنِ(ع) فَدَفَعَ إِلَيْهَا كِتَاباً مَلْفُوفاً وَ وَصِيَّةً ظَاهِرَةً وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مَبْطُوناً مَعَهُمْ لا يَرَوْنَ إِلا أَنَّهُ لِمَا بِهِ فَدَفَعَتْ فَاطِمَةُ الْكِتَابَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) ثُمَّ صَارَ وَ اللَّهِ ذَلِكَ الْكِتَابُ إِلَيْنَا يَا زِيَادُ قَالَ: قُلْتُ: مَا فِي ذَلِكَ الْكِتَابِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ؟ قَالَ: فِيهِ وَ اللَّهِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَفْنَى الدُّنْيَا وَ اللَّهِ إِنَّ فِيهِ الْحُدُودَ حَتَّى أَنَّ فِيهِ أَرْشَ الْخَدْشِ ترجمه: ابوجارود (كه نامش زیاد است) گوید: امام باقر علیهالسلام فرمود: چون هنگام شهادت حسین بن على علیهماالسلام فرا رسید، دختر بزرگترش فاطمه بنت الحسین علیهالسلام را طلبید و كتابى پیچیده و وصیتى آشكارا به او داد، زیرا على بن الحسین علیهماالسلام بیماری معده داشت كه در حال احتضارش میدیدند، سپس فاطمه آن كتاب را به على بن الحسین علیهالسلام داد، اى زیاد! سپس بهخدا آن كتاب به ما رسید، زیاد گوید عرض كردم: خدا مرا قربانت گرداند، در آن كتاب چه نوشته است؟ فرمود: بهخدا آنچه از زمان خلقت آدم تا به آخر رسیدن دنیا مورد احتیاج اولاد آدم است در آن است، بهخدا كه احكام حدود حتى جریمه خراش در آن ثبت است. شرح ملفوف به معنی پیچیده، پوسیده، لفافه شدن، احاطه شده، در جوف گذاشته، لوله شده است. بهگونهای که درگذشته برای سهولت در نقل و انتقال نامهها را لوله میکردند و به هم میپیچیدند. مَا فِي ذَلِكَ الْكِتَابِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ؟ قَالَ: فِيهِ وَ اللَّهِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَفْنَى الدُّنْيَا وَ اللَّهِ إِنَّ فِيهِ الْحُدُودَ حَتَّى أَنَّ فِيهِ أَرْشَ الْخَدْشِ از محتوای این کتاب که پاسخ به همه نیازمندیهای انسان از آغاز آفرینش تا پایان آن است و از اینکه امام علیهالسلام این نوشته را به دخترش فاطمه تحویل داده تا به امام سجاد علیهالسلام تحویل دهد چند نکته قابل دریافت است: 1- ملفوف و پیچیده بودن آن نشان میدهد که این کتاب بهگونه نامهای عرفی و معملی است که در آن عصر نوشته و تحویل میشد 2- شامل بودن آن بر همه نیازهای انسان از آغاز پیدایش تا پایان دنیا و در عین حال مختصر و مکتوب بودن آن شاهدی بر مجمل، جمعی و کلی بودن آن است، زیرا اگر مفصل باشد به یک نامه یا بیشتر از آن محدود نمیشد و باید صدها بلکه هزاران نامه و کتاب باشد تا بتواند به همه نیازهای انسان پاسخ دهد . 3- تحویل دادن به دختر امام حسین علیهماالسلام و واسطه در انتقال آن به امام بعدی نیز دلالت میکند بر اینکه این کتاب از سنخ مراتب علم فراتر از طبیعت نیست وگرنه اولا نیازی به وساطت نبود و ثانیا نیازی به وساطت فردی فروتر از امام معصوم نبود. 4- این کتاب از سویی به دلیل جامعیت و از سویی به دلیل مختصر بودن یا باید کلیاتی باشد که تنها امام میتواند آن را به تفصیل درآورد یا باید بهصورت رموزی باشد که تنها آن حضرت میتواند محتوای و دلالتهای آن را دریابد و در هر صورت نه کتاب تفصیلی است که هر مسی آن را بفهمد یا بر هر نیازی از نیازهای انسان بهگونه تفصیلی دلالت داشته باشد و نه بهگونه اطلاقات و عموماتی باشد که مجتهدان میتوانند از آن برخوردار باشند و به محتوای آن دستیابند 5- تفصیل بیشتر آن را باید در باب احادیث مربوط به علم امام دریافت. 352- الحديث الثانی و هو الثامن و السبعون و سبعة مائة عَنْ أَبِيالْجَارُودِ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: لَمَّا حَضَرَ الْحُسَيْنَ(ع) مَا حَضَرَهُ دَفَعَ وَصِيَّتَهُ إِلَى ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ ظَاهِرَةً فِي كِتَابٍ مُدْرَجٍ فَلَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ(ع) مَا كَانَ، دَفَعَتْ ذَلِكَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قُلْتُ لَهُ: فَمَا فِيهِ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَقَالَ: مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ كَانَتِ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ تَفْنَى ترجمه: ابوجارود گوید: امام باقر علیهالسلام فرمود: چون هنگام شهادت امام حسین علیهالسلام فرا رسید، وصیتش را كه در كتابى پیچیده بود، در حضور مردم، به فاطمه داد، پس چون امر شهادت حسین علیهالسلام بدانجا كه مقدر بود رسید، فاطمه آن وصیت را به على بن الحسین علیهماالسلام داد، عرض كردم: خدایت رحمت كند، در آن وصیت چه بود؟ فرمود: آنچه فرزندان آدم از ابتداى دنیا تا آخر آن احتیاج دارند. شرح فِي كِتَابٍ مُدْرَجٍ مدرج هم به همان معنای ملفوف است و نیز به معنی مختصر، رسمی و مزین است. این حدیث شریف از نظر محتوا همانند حدیث پیشگفته است. 353- الحديث الثالث و هو التاسع و السبعون و سبعة مائة عَنْ أَبِيبَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ لَمَّا صَارَ إِلَى الْعِرَاقِ اسْتَوْدَعَ أُمَّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا الْكُتُبَ وَ الْوَصِيَّةَ فَلَمَّا رَجَعَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) دَفَعَتْهَا إِلَيْهِ ترجمه: امام صادق علیهالسلام فرمود: چون امام حسین صلواتاللّهوسلامهعلیه به جانب عراق رهسپار گشت، كتب و وصیت را به ام سلمه – رضىاللّهعنها - سپرد و چون على بن الحسین علیهالسلام به مدینه برگشت به او تحویل داد. شرح 2- در مورد وصیتنامهای که آن حضرت به ام سلمه رضواناللهتعالیعلیها تحویل داد با توجه به جایگاه ایشان میتوان میگفت که محتوای آن باید مربوط به اهل بیت آن حضرت باشد بهگونهای که اگر به هر دلیلی به دست دیگران افتاد، آن حضرت به مقصود خود از وصیتنامه رسیده باشد. پس اگرچه این وصیتنامه غیر از آن است به فاطمه سلاماللهعلیها داده است ولی نباید همتای آن باشد چه رسد به اینکه وصیتنامه خاصی باشد که اسرار و رموز علوم اهل بین در آن بهودیعت نهاده شده باشد به دلیل تفاوت جایگاه حضرت فاطمه بنت الحسین و ام سلمه. 3- احتمال دیگر این است که محتوای همه وصیتنامهها یکی یا تا حدودی یکی باشد و هدف امام حصین صلواتاللهوسلامهعلیه از تکرار و تعدد وصیت رعایت جنبههای احتیاطی باشد که مثلا اگر یکی به مقصد نرسید یکی دیگر برسد. 354- الحديث الرابع و هو الثمانون و سبعة مائة وَ فِی نُسْخَةِ الصَّفْوَانِیِّ: عَنْ فُلَيْحِ بْنِ أَبِيبَكْرٍ الشَّيْبَانِيِّ قَالَ: وَ اللَّهِ إِنِّي لَجَالِسٌ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عِنْدَهُ وُلْدُهُ إِذْ جَاءَهُ جَابِرُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) فَخَلا بِهِ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَخْبَرَنِي أَنِّي سَأُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ يُكَنَّى أَبَاجَعْفَرٍ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلامَ. قَالَ: وَ مَضَى جَابِرٌ وَ رَجَعَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع) فَجَلَسَ مَعَ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ إِخْوَتِهِ، فَلَمَّا صَلَّى الْمَغْرِبَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع): أَيَّ شَئ قَالَ لَكَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ؟ فَقَالَ: قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ: إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِيَ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ يُكَنَّى أَبَاجَعْفَرٍ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلامَ، فَقَالَ لَهُ: أَبُوهُ هَنِيئاً لَكَ يَا بُنَيَّ مَا خَصَّكَ اللَّهُ بِهِ مِنْ رَسُولِهِ مِنْ بَيْنِ أَهْلِ بَيْتِكَ، لا تُطْلِعْ إِخْوَتَكَ عَلَى هَذَا فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً كَمَا كَادُوا إِخْوَةُ يُوسُفَ لِيُوسُفَ(ع). ترجمه: و در نسخه صفوانى است: شیبانى گوید: بهخدا كه من در خدمت على بن الحسین بودم و فرزندانش هم حضور داشتند كه جابر بن عبداللّه انصارى خدمت آن حضرت رسید و سلام كرد، سپس دست ابوجعفر (امام باقر) علیهالسلام را گرفت و با او خلوت كرد و عرض كرد: همانا رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به من خبر داد كه من مردى از اهل بیت او را كه نامش محمد بن على و كنیهاش ابوجعفر است درك میكنم و فرمود: چون خدمتش رسیدى، او را از جانب من سلام برسان، شیبانى گوید: جابر رفت و ابوجعفر علیهالسلام آمد و نزد پدرش على بن الحسین علیهالسلام با برادرانش نشست و چون نماز مغرب را گزارد، على بن الحسین به ابوجعفر علیهمالسلام فرمود: جابر بن عبداللّه انصارى به تو چه گفت؟ جواب داد: او گفت: رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: تو مردى از اهل بیت مرا كه نامش محمد بن على و كنیهاش ابوجعفر است درك مىكنى، سلام مرا به او برسان. پدرش به او فرمود: پسر جانم! امتیاز و خصوصیتى را كه خدا توسط پیامبرش از میان اهل بیتش تنها به تو داده بر تو گوارا باد. برادرانت را از این مطلب آگاه مكن، مبادا درباره تو مكرى اندیشند، چنانكه برادران یوسف براى یوسف اندیشیدند. (این حدیث چنانكه گفتیم تنها در نسخه صفوانى است و مناسب است كه در باب بعد ذكر شود). شرح فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَخْبَرَنِي أَنِّي سَأُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ يُكَنَّى أَبَاجَعْفَرٍ خبر دادن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از امام باقر علیهالسلام که نسل چهارم پس از آن حضرت است اگر چه از کرامات آن حضرت بهحساب میآید ولی با توجه به آنچه درباره علم پیامبر و اهل بیت آن حضرت صلیاللهعلیهوآلهوسلم گفته شد، چنین پیشگوییهایی برای آن حضرت و اهل بیت ایشان امری غیر عادی نیست. پیشبینی کرده آن حضرت نسبت به کنیه امام باقر صلواتاللهوسلامهعلیه هم میتوان نشاندهنده علم آن حضرت باشد و هم میتواند نشاندهنده قاعدهمندی کنیه اهل بیت باشد. نظم و قاعدهمندی خاص کنیه اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین 1- هر کدام از اهل بیت که نامشان علی است، کنیه آنها ابوالحسن است مانند علی بن ابیطالب، علی بن الحسین، علی بن موسی و علی بن محمد الهادی. در این میان کنیه حضرت موسی بن جعفر بر خلاف این قاعده است که نامش علی نیست ولی کنیهاش ابوالحسن است. آیا این نشاندهنده این نکته است که نام آن حضرت نیز در واقع علی است؟ 2- هر کدام از اهل بیت که نامشان حسن است، کنیه آنها ابومحمد است مانند حسن بن علی المجتبی و حسن بن علی العسکری. 3- هر کدام که نامشان محمد است، کنیه آنها ابوجعفر است مانند محمد بن علی الباقر و محمد بن علی الجواد 4- کنیه دو نفر از اهل بیت علیهالسلام ابوعبدالله است یکی امام حسین و دیگری امام جعفر صادق صلواتاللهوسلامهعلیهما که در این امر نکتهها نهفته است. فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلامَ آن حضرت به جابر فرمود که هنگامی که محمد بن علی علیهماالسلام را دیدی سلام مرا به او برسان. مقصود از سلام، تعارفات معمول یا اظهار محبتهای متعارف نیست بلکه از سنخ کریمه سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ * وَ سَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ ﴿صافات، 180- ۱۸۱﴾ و مانند آن است. تعابیر بعدی در این حدیث شریف بر همین نکته دلالت میکند. به عنوان نمونه این بیان که امام سجاد صلواتاللّهوسلامهعلیه فرمود: هَنِيئاً لَكَ يَا بُنَيَّ مَا خَصَّكَ اللَّهُ بِهِ مِنْ رَسُولِهِ مِنْ بَيْنِ أَهْلِ بَيْتِكَ؛ این سلام گوارای وجودت باشد که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در میان اهل بیتت به تو اختصاص داده است، نشاندهنده سلام عرفی نیست، زیرا سلام عرفی میتواند به همه تعلق گیرد و میگیرد چنانکه ابتدای به سلام از مستحبات موکد است بنابراین تعلق آن به همگان نهتنها غریب نیست بلکه بدان سفارش هم شده است. لا تُطْلِعْ إِخْوَتَكَ عَلَى هَذَا فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً كَمَا كَادُوا إِخْوَةُ يُوسُفَ لِيُوسُفَ(ع). همچنین این نکته هم که اگر برادرانت بدان پی ببرند با تو همان رفتاری را خواهند داشت که برادران یوسف علیهالسلام با یوسف داشتند، نشان میدهد که این سلام یک پیام عرفی و عمومی نیست چنانکه علت حسادت برادران حضرت یوسف با آن حضرت، تنها سلام حضرت یعقوب و مانند آن نبود بلکه محبت عمیق آن حضرت به فرزندش بود که آنهم ناشی از وصول فرزند به درجات عالی ولایت بود. |
ملفوف به معنی پیچیده، پوسیده، لفافه شدن، احاطه شده، در جوف گذاشته، لوله شده است. بهگونهای که درگذشته برای سهولت در نقل و انتقال نامهها را لوله میکردند و به هم میپیچیدند.
مَا فِي ذَلِكَ الْكِتَابِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ؟ قَالَ: فِيهِ وَ اللَّهِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَفْنَى الدُّنْيَا وَ اللَّهِ إِنَّ فِيهِ الْحُدُودَ حَتَّى أَنَّ فِيهِ أَرْشَ الْخَدْشِ
از محتوای این کتاب که پاسخ به همه نیازمندیهای انسان از آغاز آفرینش تا پایان آن است و از اینکه امام علیهالسلام این نوشته را به دخترش فاطمه تحویل داده تا به امام سجاد علیهالسلام تحویل دهد چند نکته قابل دریافت است:
1- ملفوف و پیچیده بودن آن نشان میدهد که این کتاب بهگونه نامهای عرفی و معملی است که در آن عصر نوشته و تحویل میشد
2- شامل بودن آن بر همه نیازهای انسان از آغاز پیدایش تا پایان دنیا و در عین حال مختصر و مکتوب بودن آن شاهدی بر مجمل، جمعی و کلی بودن آن است، زیرا اگر مفصل باشد به یک نامه یا بیشتر از آن محدود نمیشد و باید صدها بلکه هزاران نامه و کتاب باشد تا بتواند به همه نیازهای انسان پاسخ دهد .
3- تحویل دادن به دختر امام حسین علیهماالسلام و واسطه در انتقال آن به امام بعدی نیز دلالت میکند بر اینکه این کتاب از سنخ مراتب علم فراتر از طبیعت نیست وگرنه اولا نیازی به وساطت نبود و ثانیا نیازی به وساطت فردی فروتر از امام معصوم نبود.
4- این کتاب از سویی به دلیل جامعیت و از سویی به دلیل مختصر بودن یا باید کلیاتی باشد که تنها امام میتواند آن را به تفصیل درآورد یا باید بهصورت رموزی باشد که تنها آن حضرت میتواند محتوای و دلالتهای آن را دریابد و در هر صورت نه کتاب تفصیلی است که هر مسی آن را بفهمد یا بر هر نیازی از نیازهای انسان بهگونه تفصیلی دلالت داشته باشد و نه بهگونه اطلاقات و عموماتی باشد که مجتهدان میتوانند از آن برخوردار باشند و به محتوای آن دستیابند
5- تفصیل بیشتر آن را باید در باب احادیث مربوط به علم امام دریافت.
352- الحديث الثانی و هو الثامن و السبعون و سبعة مائة
عَنْ أَبِيالْجَارُودِ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: لَمَّا حَضَرَ الْحُسَيْنَ(ع) مَا حَضَرَهُ دَفَعَ وَصِيَّتَهُ إِلَى ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ ظَاهِرَةً فِي كِتَابٍ مُدْرَجٍ فَلَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ(ع) مَا كَانَ، دَفَعَتْ ذَلِكَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قُلْتُ لَهُ: فَمَا فِيهِ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَقَالَ: مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ كَانَتِ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ تَفْنَى
ترجمه: ابوجارود گوید: امام باقر علیهالسلام فرمود: چون هنگام شهادت امام حسین علیهالسلام فرا رسید، وصیتش را كه در كتابى پیچیده بود، در حضور مردم، به فاطمه داد، پس چون امر شهادت حسین علیهالسلام بدانجا كه مقدر بود رسید، فاطمه آن وصیت را به على بن الحسین علیهماالسلام داد، عرض كردم: خدایت رحمت كند، در آن وصیت چه بود؟ فرمود: آنچه فرزندان آدم از ابتداى دنیا تا آخر آن احتیاج دارند.
شرح
فِي كِتَابٍ مُدْرَجٍ
مدرج هم به همان معنای ملفوف است و نیز به معنی مختصر، رسمی و مزین است.
این حدیث شریف از نظر محتوا همانند حدیث پیشگفته است.
353- الحديث الثالث و هو التاسع و السبعون و سبعة مائة
عَنْ أَبِيبَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ لَمَّا صَارَ إِلَى الْعِرَاقِ اسْتَوْدَعَ أُمَّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا الْكُتُبَ وَ الْوَصِيَّةَ فَلَمَّا رَجَعَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) دَفَعَتْهَا إِلَيْهِ
ترجمه: امام صادق علیهالسلام فرمود: چون امام حسین صلواتاللّهوسلامهعلیه به جانب عراق رهسپار گشت، كتب و وصیت را به ام سلمه – رضىاللّهعنها - سپرد و چون على بن الحسین علیهالسلام به مدینه برگشت به او تحویل داد.
شرح
1- ممکن است امام حسین علیهالسلام در موضوعات مختلف، سفارشهای متفاوتی داشته باشد که با توجه به شرایط و مقتضیات مربوط به آن هر کدام را به کسی داده باشد. با توجه به شخصیتهایی که وصیتهای امام حسین علیهالسلام به آنها تحویل داده شده است میتوان تا اندازهای به محتوای آنها پی برد.
2- در مورد وصیتنامهای که آن حضرت به ام سلمه رضواناللهتعالیعلیها تحویل داد با توجه به جایگاه ایشان میتوان میگفت که محتوای آن باید مربوط به اهل بیت آن حضرت باشد بهگونهای که اگر به هر دلیلی به دست دیگران افتاد، آن حضرت به مقصود خود از وصیتنامه رسیده باشد. پس اگرچه این وصیتنامه غیر از آن است به فاطمه سلاماللهعلیها داده است ولی نباید همتای آن باشد چه رسد به اینکه وصیتنامه خاصی باشد که اسرار و رموز علوم اهل بین در آن بهودیعت نهاده شده باشد به دلیل تفاوت جایگاه حضرت فاطمه بنت الحسین و ام سلمه.
3- احتمال دیگر این است که محتوای همه وصیتنامهها یکی یا تا حدودی یکی باشد و هدف امام حصین صلواتاللهوسلامهعلیه از تکرار و تعدد وصیت رعایت جنبههای احتیاطی باشد که مثلا اگر یکی به مقصد نرسید یکی دیگر برسد.
354- الحديث الرابع و هو الثمانون و سبعة مائة
وَ فِی نُسْخَةِ الصَّفْوَانِیِّ: عَنْ فُلَيْحِ بْنِ أَبِيبَكْرٍ الشَّيْبَانِيِّ قَالَ: وَ اللَّهِ إِنِّي لَجَالِسٌ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عِنْدَهُ وُلْدُهُ إِذْ جَاءَهُ جَابِرُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) فَخَلا بِهِ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَخْبَرَنِي أَنِّي سَأُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ يُكَنَّى أَبَاجَعْفَرٍ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلامَ. قَالَ: وَ مَضَى جَابِرٌ وَ رَجَعَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع) فَجَلَسَ مَعَ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ إِخْوَتِهِ، فَلَمَّا صَلَّى الْمَغْرِبَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع): أَيَّ شَئ قَالَ لَكَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ؟ فَقَالَ: قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ: إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِيَ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ يُكَنَّى أَبَاجَعْفَرٍ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلامَ، فَقَالَ لَهُ: أَبُوهُ هَنِيئاً لَكَ يَا بُنَيَّ مَا خَصَّكَ اللَّهُ بِهِ مِنْ رَسُولِهِ مِنْ بَيْنِ أَهْلِ بَيْتِكَ، لا تُطْلِعْ إِخْوَتَكَ عَلَى هَذَا فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً كَمَا كَادُوا إِخْوَةُ يُوسُفَ لِيُوسُفَ(ع).
ترجمه: و در نسخه صفوانى است: شیبانى گوید: بهخدا كه من در خدمت على بن الحسین بودم و فرزندانش هم حضور داشتند كه جابر بن عبداللّه انصارى خدمت آن حضرت رسید و سلام كرد، سپس دست ابوجعفر (امام باقر) علیهالسلام را گرفت و با او خلوت كرد و عرض كرد: همانا رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به من خبر داد كه من مردى از اهل بیت او را كه نامش محمد بن على و كنیهاش ابوجعفر است درك میكنم و فرمود: چون خدمتش رسیدى، او را از جانب من سلام برسان، شیبانى گوید: جابر رفت و ابوجعفر علیهالسلام آمد و نزد پدرش على بن الحسین علیهالسلام با برادرانش نشست و چون نماز مغرب را گزارد، على بن الحسین به ابوجعفر علیهمالسلام فرمود: جابر بن عبداللّه انصارى به تو چه گفت؟ جواب داد: او گفت: رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: تو مردى از اهل بیت مرا كه نامش محمد بن على و كنیهاش ابوجعفر است درك مىكنى، سلام مرا به او برسان. پدرش به او فرمود: پسر جانم! امتیاز و خصوصیتى را كه خدا توسط پیامبرش از میان اهل بیتش تنها به تو داده بر تو گوارا باد. برادرانت را از این مطلب آگاه مكن، مبادا درباره تو مكرى اندیشند، چنانكه برادران یوسف براى یوسف اندیشیدند. (این حدیث چنانكه گفتیم تنها در نسخه صفوانى است و مناسب است كه در باب بعد ذكر شود).
شرح
فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَخْبَرَنِي أَنِّي سَأُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ يُكَنَّى أَبَاجَعْفَرٍ
خبر دادن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از امام باقر علیهالسلام که نسل چهارم پس از آن حضرت است اگر چه از کرامات آن حضرت بهحساب میآید ولی با توجه به آنچه درباره علم پیامبر و اهل بیت آن حضرت صلیاللهعلیهوآلهوسلم گفته شد، چنین پیشگوییهایی برای آن حضرت و اهل بیت ایشان امری غیر عادی نیست.
پیشبینی کرده آن حضرت نسبت به کنیه امام باقر صلواتاللهوسلامهعلیه هم میتوان نشاندهنده علم آن حضرت باشد و هم میتواند نشاندهنده قاعدهمندی کنیه اهل بیت باشد.
نظم و قاعدهمندی خاص کنیه اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین
1- هر کدام از اهل بیت که نامشان علی است، کنیه آنها ابوالحسن است مانند علی بن ابیطالب، علی بن الحسین، علی بن موسی و علی بن محمد الهادی.
در این میان کنیه حضرت موسی بن جعفر بر خلاف این قاعده است که نامش علی نیست ولی کنیهاش ابوالحسن است. آیا این نشاندهنده این نکته است که نام آن حضرت نیز در واقع علی است؟
2- هر کدام از اهل بیت که نامشان حسن است، کنیه آنها ابومحمد است مانند حسن بن علی المجتبی و حسن بن علی العسکری.
3- هر کدام که نامشان محمد است، کنیه آنها ابوجعفر است مانند محمد بن علی الباقر و محمد بن علی الجواد
4- کنیه دو نفر از اهل بیت علیهالسلام ابوعبدالله است یکی امام حسین و دیگری امام جعفر صادق صلواتاللهوسلامهعلیهما که در این امر نکتهها نهفته است.
فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلامَ
آن حضرت به جابر فرمود که هنگامی که محمد بن علی علیهماالسلام را دیدی سلام مرا به او برسان. مقصود از سلام، تعارفات معمول یا اظهار محبتهای متعارف نیست بلکه از سنخ کریمه سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ * وَ سَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ ﴿صافات، 180- ۱۸۱﴾ و مانند آن است. تعابیر بعدی در این حدیث شریف بر همین نکته دلالت میکند. به عنوان نمونه این بیان که امام سجاد صلواتاللّهوسلامهعلیه فرمود: هَنِيئاً لَكَ يَا بُنَيَّ مَا خَصَّكَ اللَّهُ بِهِ مِنْ رَسُولِهِ مِنْ بَيْنِ أَهْلِ بَيْتِكَ؛ این سلام گوارای وجودت باشد که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در میان اهل بیتت به تو اختصاص داده است، نشاندهنده سلام عرفی نیست، زیرا سلام عرفی میتواند به همه تعلق گیرد و میگیرد چنانکه ابتدای به سلام از مستحبات موکد است بنابراین تعلق آن به همگان نهتنها غریب نیست بلکه بدان سفارش هم شده است.
لا تُطْلِعْ إِخْوَتَكَ عَلَى هَذَا فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً كَمَا كَادُوا إِخْوَةُ يُوسُفَ لِيُوسُفَ(ع).
همچنین این نکته هم که اگر برادرانت بدان پی ببرند با تو همان رفتاری را خواهند داشت که برادران یوسف علیهالسلام با یوسف داشتند، نشان میدهد که این سلام یک پیام عرفی و عمومی نیست چنانکه علت حسادت برادران حضرت یوسف با آن حضرت، تنها سلام حضرت یعقوب و مانند آن نبود بلکه محبت عمیق آن حضرت به فرزندش بود که آنهم ناشی از وصول فرزند به درجات عالی ولایت بود.