باب نص بر امامت امام باقر علیهالسلام
بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِيجَعْفَرٍ(ع)
و هو الباب الخامس و الستون من كتاب الحجة و فيه اربعة احادیث
355- الحديث الاول و هو الواحد و الثمانون و سبعة مائة
عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) الْوَفَاةُ قَبْلَ ذَلِكَ أَخْرَجَ سَفَطاً أَوْ صُنْدُوقاً عِنْدَهُ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ احْمِلْ هَذَا الصُّنْدُوقَ قَالَ: فَحَمَلَ بَيْنَ أَرْبَعَةٍ فَلَمَّا تُوُفِّيَ جَاءَ إِخْوَتُهُ يَدَّعُونَ مَا فِي الصُّنْدُوقِ فَقَالُوا أَعْطِنَا نَصِيبَنَا فِي الصُّنْدُوقِ فَقَالَ: وَ اللَّهِ مَا لَكُمْ فِيهِ شَيْءٌ وَ لَوْ كَانَ لَكُمْ فِيهِ شَيْءٌ مَا دَفَعَهُ إِلَيَّ وَ كَانَ فِي الصُّنْدُوقِ سِلاحُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ كُتُبُهُ.
ترجمه: اسماعیل بن محمد گوید: امام باقر علیهالسلام فرمود: پیش از آن كه وفات على بن الحسین علیهماالسلام فرا رسد، زنبیلى یا صندوقى را كه نزد او بود، بیرون آورد و فرمود: اى محمد: این صندوق را ببر، پس آن را در میان چهار تن (كه چهار طرفش را گرفته بودند) بردند، چون آن حضرت وفات كرد، برادران امام باقر آمدند و ادعا كردند كه از آنچه در میان صندوق بود، بهره ما را بده. فرمود: بهخدا كه از بهره شما چیزى در آن نبود، اگر از بهره شما چیزى در آن مىبود، پدرم آن را به من نمیداد، در آن صندوق سلاح و كتب رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود (كه از علائم و مختصات امام علیهالسلام است).
شرحچنانکه پیشتر گفته شد سلاح و کتب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از نشانههای امامت است و همانند تابوت در بنی اسرائیل است که در باب مربوط به آن توضیح داده شد.
356- الحديث الثانی هو الثانی و الثمانون و سبعة مائة
عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: الْتَفَتَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) إِلَى وُلْدِهِ وَ هُوَ فِي الْمَوْتِ وَ هُمْ مُجْتَمِعُونَ عِنْدَهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ هَذَا الصُّنْدُوقُ اذْهَبْ بِهِ إِلَى بَيْتِكَ قَالَ: أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ فِيهِ دِينَارٌ وَ لا دِرْهَمٌ وَ لَكِنْ كَانَ مَمْلُوءاً عِلْماً.
ترجمه: عیسى بن عبداللّه از جدش نقل كند كه على بن الحسین علیهماالسلام در حال احتضار كه تمام اولادش گردش بودند، به آنها متوجه شد، آنگاه به محمد بن على رو كرد و فرمود: اى محمد! این صندوق را به خانه خود ببر، سپس گوید: ولى در آن صندوق درهم و دینار نبود، بلكه پر از علم و دانش بود.
شرح
أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ فِيهِ دِينَارٌ وَ لا دِرْهَمٌ وَ لَكِنْ كَانَ مَمْلُوءاً عِلْماً
پر بودن صندوق از علم به معنی پر بودن آن از کتب و نوشتههایی که صرفا علمی است. این نوشتهها حتی اگر یک صندوق را هم پر کرده باشد یا باید بهگونه کلی و جمعی و اجمالی باشد یا بهگونه سری و رمزی و اشاری که تنها امام علیهالسلام میتواند از آن برخوردار باشد نه آنکه کتابهایی در آن باشد که هر کس بدان دست یابد به علوم مندرج در آن احاطه پیدا کند. البته عصای حضرت شعیب و انگشتر حضرت سلیمان علیهماالسلام هم همینگونه است و چنین نیست که اگر انگشتر آن حضرت به دست دزدان و راهزنان بیفتد، قدرتی مانند قدرت حضرت سلیمان پیدا کند و از او کارهای خارق العاده سر زند.
357- الحديث الثالث و هو الثالث و الثمانون و سبعة مائة
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِيالْعَلاءِ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ عُمَرَ بْنَ عَبْدِ الْعَزِيزِ كَتَبَ إِلَى ابْنِ حَزْمٍ أَنْ يُرْسِلَ إِلَيْهِ بِصَدَقَةِ عَلِيٍّ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ و إِنَّ ابْنَ حَزْمٍ بَعَثَ إِلَى زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ وَ كَانَ أَكْبَرَهُمْ فَسَأَلَهُ الصَّدَقَةَ فَقَالَ: زَيْدٌ: إِنَّ الْوَالِيَ كَانَ بَعْدَ عَلِيٍّ، الْحَسَنَ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ، الْحُسَيْنَ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ، عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ بَعْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ فَابْعَثْ إِلَيْهِ، فَبَعَثَ ابْنُ حَزْمٍ إِلَى أَبِي فَأَرْسَلَنِي أَبِي بِالْكِتَابِ إِلَيْهِ حَتَّى دَفَعْتُهُ إِلَى ابْنِ حَزْمٍ فَقَالَ لَهُ بَعْضُنَا: يَعْرِفُ هَذَا وُلْدُ الْحَسَنِ؟ قَالَ: نَعَمْ كَمَا يَعْرِفُونَ أَنَّ هَذَا لَيْلٌ وَ لَكِنَّهُمْ يَحْمِلُهُمُ الْحَسَدُ وَ لَوْ طَلَبُوا الْحَقَّ بِالْحَقِّ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ وَ لَكِنَّهُمْ يَطْلُبُونَ الدُّنْيَا.
ترجمه: ابن ابوالعلاء گوید: شنیدم امام صادق علیهالسلام مىفرمود: عمر بن عبدالعزیز به ابن حزم (كه گویا والى او در مدینه بوده) نوشت كه صدقه (یعنى دفتر موقوفات و صدقات) على و عمر و عثمان را براى او بفرستد، ابن حزم هم شخصى را نزد زید بن حسن كه بزرگترین اولاد على بود فرستاد تا آن را مطالبه كند. زید گفت: حاكم (متولى) بعد از على، حسن بود و پس از حسن، حسین و بعد از حسین، على بن الحسین و پس از على بن الحسین، محمد بن على است، از او مطالبه كن، ابن حزم نزد پدرم فرستاد، پدرم مرا فرستاد تا آن دفتر را به ابن حزم تحویل دادم. ابن ابىالعلاء گوید: یكى از ما به امام عرض كرد: اولاد حسن این موضوع را میدانند؟ فرمود: آرى چنانكه میدانند اكنون شب است، ولى حسد آنها را تحریك میكند و اگر ایشان حق را از راه حق مطالبه كنند، براى خود آنها بهتر است، اما ایشان دنیا را میطلبند.
شرح
فَقَالَ لَهُ بَعْضُنَا: يَعْرِفُ هَذَا وُلْدُ الْحَسَنِ؟ قَالَ: نَعَمْ كَمَا يَعْرِفُونَ أَنَّ هَذَا لَيْلٌ
از امام صادق علیهالسلام پرسیدند: اینکه صدقات و موقافات حضرت علی علیهالسلام نزد شماست بقیه اولاد از نسل حضرت علی اطلاع دارند و آن را پذیرفتهاند؟ امام صادق پاسخ داد چنان میشناسند که میدانند اینک شب است، یعنی امر امامت و ولایت برای نوادگان حضرت علی علیهالسلام چنان روشن است که نیازی بع دلیل ندارند.
وَ لَكِنَّهُمْ يَحْمِلُهُمُ الْحَسَدُ
گویی برای کسانی که آنجا حضور داشتند این پرسش مطرح بود که اگر آنها ولایت امام باقر را بر صدقات و موقوفات بهرسمیت میشناسند پس چرا با آن حضرت مخالفت میکنند؟
امام پاسخ میدهد که مخالفت آنها با ما از روی حسادت است نه نادانی. در عین حال که به حقانیت ما علم دارند، با ما مخالفت میکنند. در طول تاریخ همیشه همینگونه بوده است که ستمگران با علم و شناخت حق با آن به مخالفت برمیخاستند.
وَ لَوْ طَلَبُوا الْحَقَّ بِالْحَقِّ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ وَ لَكِنَّهُمْ يَطْلُبُونَ الدُّنْيَا
اگر حق را از راه حق طلب میکردند، به خیر و صلاح آنها بود ولی آنها حق را طلب نمیکنند بلکه دنیا را میطلبند آنهم از راه باطل.
توضیح
اگر کسی در پی حق باشد و از راههای مناسب حق این طلب را دنبال کند، خواه در این طلب خود موفق باشد و خواه نباشد، خواه به حق برسد و خواه نرسد، از جهتی بدان رسیده است حتی اگر کسی طالب دنیا باشد ولی از راههای حق و مناسب آن به دنبال آن برود، خواه بدان دست یابد و خواه از آن محروم شود از جهتی بدان دست یافته است، بدین سبب که همانگونه که خواستن حق و دستیابی به حق سبب رشد و کمال مادی و معنوی در دنیا و آخرت میشود، خواستن و دستیابی به حق از راههای مناسب آن و حق نیز چنین نتیجهای را درپی دارد، یعنی خود حرکت در راه درست آثار مادی و معنوی ویژهای دارد که از غیر از آن راه نمیتوان بدان رسید.
بیشتر مردم دنیا را هم که میخواهند از راههای مشروع و حق نمیخواهند بلکه از راههای ناحق و نادرست ان را طلب میکنند که خواه بدان دست یابند یا محروم شوند در واقع محروم شدهاند، زیرا کمالاتی را در این راه نامشروع از دست دادهاند که اگر همه دنیا را هم به دست آورده بودند باز هم از زیانکاران هستند.
358- الحديث الرابع و هو الرابع و الثمانون و سبعة مائة
عَنِ ابْنِ أَبِييَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ: إِنَّ عُمَرَ بْنَ عَبْدِ الْعَزِيزِ كَتَبَ إِلَى ابْنِ حَزْمٍ ثُمَّ ذَكَرَ مِثْلَهُ إِلا أَنَّهُ قَالَ: بَعَثَ ابْنُ حَزْمٍ إِلَى زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ وَ كَانَ أَكْبَرَ مِنْ أَبِي(ع)
ترجمه: ابن ابىیعفور گوید: شنیدم امام صادق علیهالسلام مىفرمود: عمر بن عبدالعزیز به ابن حزم نوشت - سپس مانند روایت سابق نقل میكند - جز اینكه میگوید: ابن حزم نزد زید بن حسن فرستاد و او از پدرم بزرگتر بود.