باب نص بر امامت امام صادق علیهالسلام
بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِيعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا
و هو الباب السادس و الستون من كتاب الحجة و فيه ثمانیة احادیث
359- الحديث الاول و هو الخامس و الثمانون و سبعة مائة
عَنْ أَبِيالصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: نَظَرَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع) إِلَى أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) يَمْشِي، فَقَالَ: تَرَى هَذَا؟ هَذَا مِنَ الَّذِينَ قَالَ: اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ.
ترجمه: ابوالصباح گوید: امام باقر علیهالسلام به حضرت صادق نگاه كرد كه راه میرفت، فرمود: ایشان را میبینى؟ وی از كسانى است كه خداى عزوجل فرماید: «ما میخواهیم بر آن كسان كه در زمین ناتوان شمرده شدهاند منت نهیم و پیشوایشان سازیم و وارث زمینشان كنیم.
شرحهَذَا مِنَ الَّذِينَ قَالَ: اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ
بهنظر بسیاری از مفسران این ایه درباره حضرت مهدى علیهالسلام و امامانى كه در آن زمان رجعت میكنند وارد شده است.
ولی این کریمه مانند همه آیات قرآن در عصرهای مختلف مصادیق متعددی دارد و منحصر به یک مورد حتی اگر آن مورد مربود به شأن نزول هم باشد، نیست.
هم منت الهی، هم استضعاف و هم امامت و وراثت، درجات متعدد بلکه بیشماری دارند که هر کدام از آنها میتواند مصداقی از آیه یادشده باشد.
از این حدیث شریف میتوان دریافت که مقصود از امامت در کریمه یادشده تنها حکومت و آن هم حکومت فراگیر نیست چنانکه بر حسب این روایت، این آیه درباره امام صادق وارد شده است و آن حضرت یکی از مصادیق آن است بلکه به دلیل تصریح امام باقر صلواتاللّهوسلامهعلیه به اینکه امام صادق علیهالسلام از مصادیق آن است میتوان دریافت که آن حضرت از بزرگترین مصادیق آن هم است ولی در عین حال امام صادق صلواتاللّهوسلامهعلیه نهتنها حکومت فراگیر نداشت بلکه اصلا حکومت نداشت.
بر این اساس، یکی از مقاصد کریمه یاد شده، نفوذ کلام، روایی فرامین، گستردگی قدرت معنوی عام و مانند آن است خواه با حکومت ظاهری و رسمی همراه باشد و خواه نباشد. از این جهت یکی دیگر از مصادیق این کریمه خود امام باقر صلواتاللّهوسلامهعلیه است و بهویژه یکی دیگر امام رضا صلواتاللّهوسلامهعلیه است که با بسط کلام و قدرت معنوی سبب شد شیعه از فرقهگراییهای پیش از آن حضرت نجات یابد و پس از آن حضرت فرقه قابل ذکری در شیعه پدید نیاید و از آن حضرت به بعد همه شیعیان اثنی عشری باشد..
360- الحديث الثانی و هو السادس و الثمانون و سبعة مائة
عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ أَبِي(ع) الْوَفَاةُ قَالَ: يَا جَعْفَرُ أُوصِيكَ بِأَصْحَابِي خَيْراً قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لادَعَنَّهُمْ وَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ يَكُونُ فِي الْمِصْرِ فَلا يَسْأَلُ أَحَداً.
ترجمه: امام صادق علیهالسلام فرمود: چون وفات پدرم نزدیك شد، فرمود: اى جعفر! خیرخواهى اصحابم را به تو سفارش میكنم. گفتم: قربانت گردم: بهخدا آنها را به مقامى از علم رسانم كه هر مردى از آنها در هر شهرى كه باشد، محتاج به سؤال از هیچ كس نباشد.
شرح
جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لادَعَنَّهُمْ وَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ يَكُونُ فِي الْمِصْرِ فَلا يَسْأَلُ أَحَداً
این فراز از حدیث شریف از جهتی اشاره به پیشگویی امام صادق صلواتاللّهوسلامهعلیه دارد که میفرماید اصحاب را از جهت علمی به مرتبهای خواهم رساند که صاحب نظر شوند و به دیگران نیازمند نباشند، از جهتی به نقش و وظیفه آن حضرت در تکامل تمدن اسلامی میپردازد و اینکه جامعه اسلامی از جهت علمی مدیون آن حضرت خواهد بود و از جهتی به استعداد و قابلیت اصحاب امام باقرصلواتاللّهوسلامهعلیه برای رسیدن به قله کمال علمی در آن عصر است و اینکه امام باقر صلواتاللّهوسلامهعلیه در این جهت به مقصود خود رسیده است.
نقشی را که امام حسین صلواتاللّهوسلامهعلیه در جهت حفظ اصل دین نبوی صلیاللهعلیهوآلهوسلم داشت امام صادق صلواتاللّهوسلامهعلیه در جهت بسط و گسترش آن از طریق تربیت عالمان بزرگ دارد و هر دو زمینهساز بسط و تعمیق عبودیت خاص امت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به بهتری صورت ممکن بودند.
361- الحديث الثالث و هو الثامن و الثمانون و سبعة مائة
عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ: إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ الْوَلَدُ يَعْرِفُ فِيهِ شِبْهَ خَلْقِهِ وَ خُلُقِهِ وَ شَمَائِلِهِ وَ إِنِّي لاعْرِفُ مِنِ ابْنِي هَذَا شِبْهَ خَلْقِي وَ خُلُقِي وَ شَمَائِلِي يَعْنِي أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع).
ترجمه: سدیر صیرفى گوید: شنیدم امام باقر علیهالسلام مىفرمود: یکی از جنبههای سعادت انسان این است كه او فرزندى داشته باشد كه شباهتى از خلقت و اخلاق و شمائلش را داشته باشد و من شباهت خلقت و اخلاق و شمائلم را در این پسرم یعنى امام صادق علیهالسلام مییابم.
شرح
إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ الْوَلَدُ يَعْرِفُ فِيهِ شِبْهَ خَلْقِهِ وَ خُلُقِهِ وَ شَمَائِلِهِ
سعادتمندی جنبهها و نشانههای بسیاری دارد که برخی از آنها عبارت است از:
علم چنانکه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: اطلبوا العلم تسعدوا
دوستان خوب چنانکه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: یسعد الرجل بمصاحبة السعید و امام علی علیهالسلام فرمود: اسعد الناس من خالط كرام الناس
فرزند صالح که این حدیث شریف بدان اشاره میکند بهویژه فرزندی که آیینه تمامنمای خَلقی و خُلقی پدر و مادر باشد. اگر پدر انسان کامل باشد، تمامنما بودن فرزند به این است که او هم انسان کامل باشد و تمام ویژگیهای کمالی بدنی و طبیعی و روحی و فراطبیعی پدر را بهگونه عیان و کامل داشته باشد.
وَ إِنِّي لاعْرِفُ مِنِ ابْنِي هَذَا شِبْهَ خَلْقِي وَ خُلُقِي وَ شَمَائِلِي يَعْنِي أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع)
از میان فرزندان امام باقر صلواتاللّهوسلامهعلیه تنها فرزندی که همه کمالات پدر خود را دارد و مایه مباهات منحصر به فرد است امام صادق صلواتاللّهوسلامهعلیه است.
362- الحديث الرابع و هو التاسع و الثمانون و سبعة مائة
عَنْ طَاهِرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) فَأَقْبَلَ جَعْفَرٌ(ع) فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع): هَذَا خَيْرُ الْبَرِيَّةِ أَوْ أَخْيَرُ
ترجمه: طاهر گوید: خدمت امام باقر علیهالسلام بودم كه جعفر علیهالسلام آمد، آن حضرت فرمود: این بهترین مردم است.
شرح
هَذَا خَيْرُ الْبَرِيَّةِ أَوْ أَخْيَرُ
1- اولا تردید از راوی است که امام علیهالسلام فرموده است خیر یا أخیر و ثانیا گمان راوی بر این است که میان خیر و أخیر تفاوت وجود دارد و مثلا أخیر برتری نسبت به طرف مقایسه است ولی خیر برتری بدون مقایسه است، از اینرو در تردید بوده است که امام علیهالسلام فرموده است خیر یا أخیر
2- نیک بودن امام صادق علیهالسلام در میان انسانها یا برتری او از همه انسانها به معنی برتری مطلق نیست به این معنی نیست که آن حضرت از خود امام باقر یا اجداد طاهرینش و حتی از حضرت ختمی مرتبت صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز برتر باشد چنانکه در موارد مشابه همینگونه است و مثلا برتری ضربه امیرالمومنین صلواتاللّهوسلامهعلیه در روز جنگ خندق بر عبادت جن و انس به معنی برتری آن از عبادات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیست.
3- این فراز اشاره به برتری آن حضرت از سایر کسانی است که احتمالا از نظر خودشان یا دیگران در معرض مقام امامت قرار داشتند.
363- الحديث الخامس و هو التسعون و سبعة مائة
عَنْ طَاهِرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) فَأَقْبَلَ جَعْفَرٌ(ع) فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع): هَذَا خَيْرُ الْبَرِيَّةِ
ترجمه: در این روایت طاهر عین آنچه را در روایت سابق نقل كرد، نقل میكند و فقط وسائط میان طاهر و كلینى فرق میكنند.
364- الحديث السادس و هو الواحد و التسعون و سبعة مائة
عَنْ طَاهِرٍ قَالَ: كُنْتُ قَاعِداً عِنْدَ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) فَأَقْبَلَ جَعْفَرٌ(ع) فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع): هَذَا خَيْرُ الْبَرِيَّةِ
شرح: این روایت هم مانند دو روایت قبلی است و طاهر عین آنچه را در دو روایت سابق نقل كرد، نقل میكند و فقط وسائط میان طاهر و كلینى فرق میكنند.
365- الحديث السابع و هو الثانی و التسعون و سبعة مائة
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ(ع) فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) فَقَالَ: هَذَا وَ اللَّهِ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) قَالَ: عَنْبَسَةُ: فَلَمَّا قُبِضَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع) دَخَلْتُ عَلَى أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِكَ فَقَالَ: صَدَقَ جَابِرٌ ثُمَّ قَالَ: لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنْ لَيْسَ كُلُّ إِمَامٍ هُوَ الْقَائِمَ بَعْدَ الْإِمَامِ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ
ترجمه: جابربن یزید جعفى گوید: از امام باقر علیهالسلام درباره قائم (به امر خدا یعنى امام) سؤال شد، حضرت دست خود را به امام صادق علیهالسلام زد و فرمود: بهخدا كه این قائم آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، عنبسه گوید: چون امام باقر علیهالسلام وفات كرد، خدمت امام صادق علیهالسلام رسیدم و این خبر را به او دادم، فرمود: جابر راست گفته است، سپس فرمود: شاید عقیده ندارید كه هر امامى بعد از امام پیش از خود قائم (به امر خدا) است؟
شرح
سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ(ع) فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) فَقَالَ: هَذَا وَ اللَّهِ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ(ص)
قائم در آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم به دو معناست:
1- قائم به امر خدای متعال بهطور مطلق که شامل همه اهل بیت علیهمالسلام میشود.
2- قائم به امر خدای متعال بهطور خاص و در زمان خاص که تنها بر امام دوازدهم صلواتاللّهوسلامهعلیه اطلاق میشود.
لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنْ لَيْسَ كُلُّ إِمَامٍ هُوَ الْقَائِمَ بَعْدَ الْإِمَامِ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ
شاید با توجه به کاربرد کمتر قائم در معنی نخست، امام باقر فرمود: شاید عقیده ندارید كه هر امامى بعد از امام پیش از خود قائم (به امر خدا) است؟
366- الحديث الثامن و هو الثالث و التسعون و سبعة مائة
عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ أَبِي(ع) اسْتَوْدَعَنِي مَا هُنَاكَ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ: ادْعُ لِي شُهُوداً فَدَعَوْتُ لَهُ أَرْبَعَةً مِنْ قُرَيْشٍ فِيهِمْ نَافِعٌ مَوْلَى عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ فَقَالَ: اكْتُبْ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ يَعْقُوبُ بَنِيهِ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ أَوْصَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَهُ أَنْ يُكَفِّنَهُ فِي بُرْدِهِ الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ الْجُمُعَةَ وَ أَنْ يُعَمِّمَهُ بِعِمَامَتِهِ وَ أَنْ يُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ يَرْفَعَهُ أَرْبَعَ أَصَابِعَ وَ أَنْ يَحُلَّ عَنْهُ أَطْمَارَهُ عِنْدَ دَفْنِهِ ثُمَّ قَالَ: لِلشُّهُودِ انْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقُلْتُ لَهُ: يَا أَبَتِ بَعْدَ مَا انْصَرَفُوا: مَا كَانَ فِي هَذَا بِأَنْ تُشْهِدَ عَلَيْهِ؟ فَقَالَ: يَا بُنَيَّ كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ يُقَالَ: إِنَّهُ لَمْ يُوصَ إِلَيْهِ فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ الْحُجَّةُ.
ترجمه: عبدالاعلى گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: پدرم آنچه در آنجا بود (از كتب و نشانههاى امامت) به من سپرد و چون وفاتش نزدیك شد، فرمود: گواهانى نزد من آور، من چهار تن از قریش را كه نافع غلام عبداللّه بن عمر در میان آنها بود حاضر كردم، پس فرمود: بنویس: این است آنچه یعقوب به پسرانش وصیت كرد. «پسرانم! خدا براى شما این دین را برگزید، پس نمیرید جز اینكه مسلمان باشید» و محمد بن على به جعفر بن محمد وصیت كرد و به او امر فرمود كه او را در بردی كه نماز جمعه را با آن میخواند كفن پوشد و با عمامه خودش او را عمامه پوشد و قبرش را چهار گوش سازد و به مقدار چهار انگشت بالا آورد و هنگام دفن بندهاى كفن او را بگشاید: سپس به گواهان فرمود برگردید خدا شما را رحمت كند - بعد از آن كه رفتند - گفتم: اى پدر! در این وصیت چه احتیاجى به گواه گرفتن بود؟ فرمود: پسر جانم! نخواستم كه تو (در امر امامت یا كارهاى وصیت) مغلوب باشى و مردم بگویند به او وصیت نكرده است، خواستم كه تو حجت و دلیل داشته باشى.
شرح
فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ: ادْعُ لِي شُهُوداً
شاهد گرفتن بر هر کاری که ممکن است در آن نزاع رخ دهد و حق کسی پایمال شود، لازم است. امام باقر علیهالسلام به هنگام ارتحال از دنیا و نوشتن وصیت چهار شاهد گرفت تا کسی پس از آن حضرت در محتوای آن تردید نکند و حقی را از بین نبرد.
أَوْصَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ
آنچه که از این روایت بهدست میآید هدف از وصیت و شهود بر آن تثبیت این امر است که امام صادق علیهالسلام وصی آن حضرت است و اینکه کارهایی که مربوط به وصی است و نیز اجرای وصیتها و سفارشهای دیگر آن حضرت باید با نظر امام صادق علیهالسلام انجام شود. بقیه اموری که در این روایت بهعنوان وصیت امام باقر آمده است از مستحبات کفن و دفن است.
فَقُلْتُ لَهُ: يَا أَبَتِ مَا كَانَ فِي هَذَا بِأَنْ تُشْهِدَ عَلَيْهِ؟ فَقَالَ: يَا بُنَيَّ كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ يُقَالَ: إِنَّهُ لَمْ يُوصَ إِلَيْهِ فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ الْحُجَّةُ
امام صادق صلواتاللّهوسلامهعلیه به امام باقر صلواتاللّهوسلامهعلیه عرض کرد این کار (شهود گرفتن بر وصیت برای چیست؟ حضرت فرمود: نخواستم كه تو معارض داشته باشد و مغلوب آنها باشى و مردم بگویند به او وصیت نكرده است، خواستم كه تو حجت و دلیل داشته باشى. این تعلیل نشاندهنده همان نکتهای است که پیشتر گفته شد.