باب كسی‌كه خداى عزّوجلّ را بدون امامى از جانب او بپرستد

باب كسی‌كه خداى عزّوجلّ را بدون امامى از جانب او بپرستد؛ دین‌داری بدون شریعت

بَابٌ فِيمَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلالُهُ

و هو الباب الثانی و الثمانون من كتاب الحجة و فيه خمسة احادیث

539- الحديث الاول و هو الثامن و الستون و ثمانیة مائة

عَنِ ابْنِ أَبِي‌نَصْرٍ عَنْ أَبِي‌الْحَسَنِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ قَالَ: يَعْنِي مَنِ اتَّخَذَ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى.

ترجمه: ابن ابى‌نصر گوید: حضرت ابوالحسن علیه‌السلام درباره این سخن خداى عزّوجلّ: «گمراه‌تر از آن كه هوس خویش را بدون هدایت خدا پیروى كند، كیست؟ فرمود: یعنى كسی‌كه رأیش دینش باشد بدون امامى از ائمه هدى. (یعنى امامى را كه خدا رهبر و هادى او قرار داده رها كند و طبق رأى و سلیقه خویش براى خود امامى انتخاب کند و در اصول و فروع دین به قیاس و استحسان و نظرات شخصى خویش اكتفا كند).

شرح

پیش‌تر گفته شد که توحید و امامت و ولایت حقیقت واحدی است که از هم جدا نمی‌شوند. هم چنین در جای خود گفته شد که توحید و ولایت حقیقت کمال هر موجودی در دنیا و آخرت است و هر کس به اندازه درک و فهم و سهم خود از توحید و ولایت، کمال و سعادت در دنیا و آخرت دارد و کسی که از توحید و ولایت سهمی نداشته باشد، از کمال و سعادت هم سهمی ندارد.

هم‌چنین در جای خود به تفصیل گفته شد که معیار درستی اعتقاد و رفتار، اعتبار منابع شناخت آن‌هاست بنابراین دست‌رسی به حقیقت آن‌گونه که هست برای همگان نه لازم است و نه ممکن و چنین نیست که چون بیش‌تر مردم دست‌رسی به حقیقت آن‌گونه که هست، ندارند از رحمت خدای متعال به‌طور کلی محروم باشند بلکه سهم هر کسی از رحمت خدای متعال به اندازه درک و فهم و تلاش روشمند و معتبر اوست خواه به حقیقیت ان‌که که هست دست یافته باشد و خواه دست نیافته باشد. حدیث شریف بیان‌گر پیروی کورکورانه از افراد یا هواهای نفسانی خود ودیگران است نه پیروی روشمند و معتبر اگرچه حق و مطابق با واقع نباشد.

پیروی روشمند یا فهم روشمند نیز در جایی معتبر است که مقدمات و ابزار چنین فهمی فراهم باشد بنابراین در حوزه عبادات به معنی خاص تنها در صورت دست‌رسی به منابع نقلی و وحیانی و نیز توانایی فهم و استنباط از آن‌هاست که اطمینان به دست می‌آید و روشمند است اما در حوزه عبادات به معنی عام یا معاملات دست‌یابی به منابع نقلی ضرورت ندارد بلکه منابع عقلی و علمی معتبر بسنده است ولی در عین حال توانایی فهم وظایف از منابع عقلی و علمی ضرورت دارد بنابراین دین‌داری بدون دست‌رسی به منابع معتبر و توانایی درک و استنباط از منابع ممکن نیست و کسی که بدون این دو شرط (دست‌رسی به منابع معتبر و توانایی استنباط) برای خود وظایفی قرار دهد و بدان‌ها هم پای‌بند باشد یا جاهل مقصر است و یا معاند و در هر دو صورت، دین‌داری تحقق نخواهد یافت.

همه این‌ها مربوط به زمان و شرایط است که دست‌رسی به امام معصوم و عقل کل ممکن نباشد اما در صورت دست‌رسی به عقل کل و منبع معصوم، روشمندی به تبعیت از امام معصوم و عقل کل است و در این صورت در برابر آن نه نقلی معتبر است و نه عقل و علمی بدین سبب که هر عقل و نقلی در برابر عقل و نقل معصوم، خطا و باطل است، زیرا احتمال در برابر یقین از نظر عقل و عقلا فاقد اعتبار است.

540- الحديث الثانی و هو التاسع و الستون و ثمانیة مائة

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ: كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِيهَا وَ قَطِيعِهَا فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِيَةً يَوْمَهَا فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّيْلُ بَصُرَتْ بِقَطِيعٍ مَعَ غَيْرِ رَاعِيهَا فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَبَاتَتْ مَعَهَا فِي رَبَضَتِهَا فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِي قَطِيعَهُ أَنْكَرَتْ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَهَجَمَتْ مُتَحَيِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَصَاحَ بِهَا الرَّاعِي الْحَقِي بِرَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ فَإِنَّكِ تَائِهَةٌ مُتَحَيِّرَةٌ عَنْ رَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ فَهَجَمَتْ ذَعِرَةً مُتَحَيِّرَةً نَادَّةً لا رَاعِيَ لَهَا يُرْشِدُهَا إِلَى مَرْعَاهَا أَوْ يَرُدُّهَا فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذَا اغْتَنَمَ الذِّئْبُ ضَيْعَتَهَا فَأَكَلَهَا وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ظَاهِراً عَادِلًا أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَى شَئ ذَلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ.

ترجمه: محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر علیه‌السلام مى‌فرمود: هر كه (حتی) با انجام عبادات سخت خدا را بپرستد در حالی که امامی از جانب خدا براى خود نداشته باشد، كوشش او پذیرفته نیست و او گمراه است و سرگردان و خدا كردار او را ناپسند دارد و حكایت او حكایت گوسفندى است كه از چوپان و گله خویش گم شود و تمام روز را با تلاش در رفت و آمد باشد و چون شب بر او پرده افكند، گله‌اى را كه از چوپان خودش نیست ببیند، به سوى آن گراید و به آن فریب خورد و در خوابگاه آن گله بخوابد. هنگامی‌كه چوپان گله خود را حركت دهد، آن چوپان و گله را ناشناس بیند، باز با شتاب و سرگردانى در جستجوى چوپان و گله خود برآید، گوسفندانى را با چوپانش به بیند، به سوى آن گراید و بدان فریفته شود، چوپان هم او را فریاد زند كه برو به چوپان و گله خود پیوند كه تو از چوپان و گله خود گم گشته و سرگردانى، آن گوسفند هراسان و سرگردان و تنها به این سو و آن سو زند و چوپانى هم ندارد كه به چراگاهش رهبرى كند یا به منزلش رساند.

در همین هنگام گرگ گمشدن او را مغتنم شمارد و او را بخورد، چنین است به‌خدا اى محمد! حال كسی‌كه از جمله این امت باشد و او را امامى آشكار (یعنى امامتش با دلیل متقن ثابت شده) و عادل از طرف خداى عزّوجلّ نباشد، او گمشده و گمراه است اگر بر این حال بمیرد، با كفر و نفاق مرده است.

بدان اى محمد! كه پیشوایان ستمگر و پیروانشان از دین خدا بركنارند، خود گمراه گشته و مردم را گمراه كرده‌اند، اعمالی‌كه به‌جا مى‌آورند، مانند خاكسترى باشد كه تند بادى در روز طوفانى بدو زند چیزى از آن‌چه كسب كرده‌اند به‌دستشان نیاید، این است همان گمراهى دور.

شرح

برای رسیدن به سعادت باید راه و ابزار مناسب آن را شناخت. بدون راه و ابزار رسیدن به سعادت ممکن نیست به‌ویژه اگر قصد و نیت برای رسیدن به سعادت شرط باشد.

راه رسیدن به سعادت یا با انجام وظائف واقعی امکان‌پذیر است یا با داشتن حجت عقلی یا نقلی (هر کدام در جای‌گاه خاص خود) بدون دست‌یابی به واقع یا حجت، رسیدن به سعادت فاقد معنی محصلی است. دست‌یابی به واقع از طریق عقل برهانی یقینی و نقل خطاناپذیر صریح ممکن است ودست‌یابی به حجت از طریق هر یک از اقسام عقل و نیز ظهورات نقلی امکان‌پذیر است.

541- الحديث الثالث و هو السبعون و ثمانیة مائة

عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِي‌يَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع): إِنِّي أُخَالِطُ النَّاسَ فَيَكْثُرُ عَجَبِي مِنْ أَقْوَامٍ لا يَتَوَلَّوْنَكُمْ وَ يَتَوَلَّوْنَ فُلاناً وَ فُلاناً لَهُمْ أَمَانَةٌ وَ صِدْقٌ وَ وَفَاءٌ وَ أَقْوَامٌ يَتَوَلَّوْنَكُمْ لَيْسَ لَهُمْ تِلْكَ الْأَمَانَةُ وَ لا الْوَفَاءُ وَ الصِّدْقُ قَالَ: فَاسْتَوَى أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع) جَالِساً فَأَقْبَلَ عَلَيَّ كَالْغَضْبَانِ ثُمَّ قَالَ: لا دِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ لا عَتْبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلايَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ قُلْتُ: لا دِينَ لِأُولَئِكَ وَ لا عَتْبَ عَلَى هَؤُلاءِ قَالَ: نَعَمْ لا دِينَ لِأُولَئِكَ وَ لا عَتْبَ عَلَى هَؤُلاءِ ثُمَّ قَالَ: أَ لا تَسْمَعُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ يَعْنِي مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ لِوَلايَتِهِمْ كُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَالَ: وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ إِنَّمَا عَنَى بِهَذَا أَنَّهُمْ كَانُوا عَلَى نُورِ الْإِسْلامِ فَلَمَّا أَنْ تَوَلَّوْا كُلَّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَرَجُوا بِوَلايَتِهِمْ إِيَّاهُ مِنْ نُورِ الْإِسْلامِ إِلَى ظُلُمَاتِ الْكُفْرِ فَأَوْجَبَ اللَّهُ لَهُمُ النَّارَ مَعَ الْكُفَّارِ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ.

ترجمه: عبدالله بن ابى‌یعفور گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض كردم: من كه با مردم آمیزش دارم بسیار تعجب مى‌كنم از مردمی كه از شما پیروى نمى‌كنند و به دنبال فلان و فلان مى‌روند ولى امین و راستگو و باوفایند و مردمى هستند كه به دنبال شمایند ولى امانت و وفاء و راستگوئى آن‌ها را ندارند.

امام صادق علیه‌السلام راست نشست و گویی با خشم به من متوجه شد، سپس فرمود: هر كه خدا را با پیروى از امام ستمگری كه از جانب خدا نیست بپرستد، دین ندارد و سرزنش نیست بر كسی‌كه با پیروى از امام عادل از جانب خدا دیندارى كند، عرض كردم: آن‌ها دین ندارند و براین‌ها سرزنشى نیست؟! فرمود: آرى آن‌ها دین ندارند و بر این‌ها سرزنشى نیست، سپس فرمود: مگر قول خداى عزّوجلّ را نمى‌شنوى؟ «خدا ولیّ كسانی است كه ایمان آورده‌اند و از ظلمات به نورشان مى‌برد (یعنى از ظلمات گناهان به نور توبه و آمرزششان مى‌برد، به‌واسطه پیرویشان از هر امام عادلی‌كه از جانب خداست. و باز فرموده است: «و ولیّ كسانى كه كافر شده‌اند طغیانگران سركشند كه از نور به ظلمتشان مى‌برند» مقصود از این آیه این است كه آن‌ها نور اسلام داشتند، ولى چون از امام ستمگرى كه از جانب خدا نبود پیروى كردند، به‌واسطه پیروى او از نور اسلام به ظلمات كفر گرائیدند، سپس خدا براى ایشان همراه بودن با كفار را در دوزخ واجب ساخت (آن‌ها دوزخیانند و در آن جاودان باشند).

شرح: در آیه شریفه نور را با لفظ مفرد و ظلمات را با لفظ جمع ذكر فرمود، براى این‌كه نور كه دین اسلام و راه حق و صواب است، یكى است و انحراف كه موجب اختلاف و تعدد است در آن راه ندارد ولى دین‌هاى باطل و بدعت‌ها و وساوس شیطانى كه در آیه شریفه از آن تعبیر به ظلمات شده است و در اطراف راه مستقیم حق قرار دارد متعدد و بى‌شمار است.

شرح

إِنِّي أُخَالِطُ النَّاسَ فَيَكْثُرُ عَجَبِي مِنْ أَقْوَامٍ لا يَتَوَلَّوْنَكُمْ وَ يَتَوَلَّوْنَ فُلاناً وَ فُلاناً لَهُمْ أَمَانَةٌ وَ صِدْقٌ وَ وَفَاءٌ وَ أَقْوَامٌ يَتَوَلَّوْنَكُمْ لَيْسَ لَهُمْ تِلْكَ الْأَمَانَةُ وَ لا الْوَفَاءُ وَ الصِّدْقُ

یکی از شگفتی‌هایی که به نظر افراد سطحی‌نگر می‌رسد و برایشان پرسش ایجاد می‌کند وتوانایی پاسخ ندارند این است که در میان کفار، ستمگران و پیروان‌ آن‌ها کسانی هستند که در عین کفر و ستم‌پیشگی امانت‌دار، راست‌گو و درست‌کارند و برعکس در میان مومنان و پیروان انبیاء و اولیاء علیهم‌السلام بسیار کسانی هستند که نه امانت‌دارند نه راست‌گو و نه درست‌کار. چگونه می‌شود که پیروان حق صفات و رفتارهای مناسب آن را ندارند ولی پیروان باطل صفات و اعمال حق فراوان دارند؟

فَاسْتَوَى أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع) جَالِساً فَأَقْبَلَ عَلَيَّ كَالْغَضْبَانِ

امام علیه‌السلام مانند کسی که خشمگین است نشست و به پاسخ پرداخت. این‌که امام مانند کسی بود که خشمگین است دلالت بر خشمگینی او ندارد. احتمال دیگر این است که خشمگینی امام علیه‌السلام درک مخاطب است و ممکن است مخاطب بر اساس شواهدی خشم امام را درک کرده باشد ولی در درک خود خطا کرده باشد. ممکن است امام علیه‌السلام واقعا با این پرسش خشمگین شده باشد و دلیل ان هم این باشد که از مخاطب چنین پرسش ابتدایی و سطحی‌نگری را انتظار ندارد.

لا دِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ لا عَتْبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلايَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ قُلْتُ: لا دِينَ لِأُولَئِكَ وَ لا عَتْبَ عَلَى هَؤُلاءِ قَالَ: نَعَمْ لا دِينَ لِأُولَئِكَ وَ لا عَتْبَ عَلَى هَؤُلاءِ

معیار دین‌داری

1- دین‌داری و علادت خدای متعال بدون دین‌شناسی و شناخت مصداق و کمیت و کیفیت عبادت به‌ویژه اگر قصد و نیت در آن دخالت و تاثیر داشته باشد یا شرط آن باشد که در بخش مهمی از دین‌داری یا شرط است یا نقش و تاثیر دارد، بدون دین‌شناسی ممکن نیست. انجام هر عملی حتی اگر اخلاقی هم باشد اگرچه ممکن است به عمران و آبادی دنیا بینجامد ولی تاثیر و نقش آن در عمران و آبادی آخرت و مراتب فراتر از طبیعت نیازمند به دلیل یقینی یا اطمینان‌آور است که یقینی‌ترین آن‌ها دوحی معصوم و تفسیر معصومانه آن است.

2- دین‌داری ارکان و پایه‌هایی دارد که اگر آن‌ها وجود نداشته باشد، وجود فروع و لوازم جنبی تاثیرگذار نمی‌تواند جای‌گزین آن‌ها باشد ولی با وجود آن ارکان و پایه‌ها، یا نبود فروع ولوازم تاثیرگذار به‌وسیله جای‌گزین‌ها قابل جبران و تدارک است یا نقش و تاثیر آن‌ها به اندازه‌ای است که اصل سعادت را مخدوش نمی‌کند اگرچه کمال سعادت را در پی ندارد. سعادت مانند ساختمانی است که شالوده، دیوار، ستون، سقف و درب و پنجره دارد که اگر نداشته باشد، ساختمان نیست و در عین حال رنگ و تزیینات و فرش و پرده هم دارد که بودن آن‌ها کمال و امتیازی برای ساختمان است ولی با نبود آن‌ها باز هم ساختمان قابل استفاده است. نقش عقاید و اعمال همین‌گونه است. عقاید در حکم شالوده، دیوار، ستون، سقف و درب و پنجره است و اعمال در حکم رنگ و تزیینات و فرش و پرده. اعمال هم برخی اصل است و برخی فرع. مثلا پیروی از رهبران حق و آسمانی، اساس و بنیاد دین‌داری است و پیروی از رهبرای باطل، اساس و بنیاد کفر و الحاد و بی‌دینی است. پس کسی که عقاید مربوط به دین‌داری را داشته باشد و مهم‌ترین ارکان رفتارهار ا نیز فی‌الجمله داشته باشد برای نقصان‌های رفتار فی‌الجمله سرزنش نمی‌شود و بالعکس کسی  که اساس کفر و بی‌دینی را داشته باشد با داشتن برخی از فروعاتو زینت‌های دین‌داری، دین‌دار نمی‌شود. رنگ و نقاشی و پرده بدون ساختمان یا سودی برای دارنده‌اش ندارد یا سود قابل ملاحظه‌ای ندارد.

3- مهم‌ترین رکن دین‌داری، تولی و تبری یا دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خداست؛ نفی طاغوت و خدایان ساختگی و پذیرش خدای واحد که محتوای شعار لا اله الا الله است. کسانی که این مهم‌ترین رکن را داشته باشند، دین‌دارند و به کمال و سعادت خواهند رسید اگرچه نقص‌های قابل چشم‌پوشی هم داشته باشند و برعکس کسانی که فاقد این رکن باشند، به سعادت وکمال نخواهند رسید هر چند فروعات را به‌دست آورده باشند.

 أَ لا تَسْمَعُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ يَعْنِي مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ لِوَلايَتِهِمْ كُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ

وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ إِنَّمَا عَنَى بِهَذَا أَنَّهُمْ كَانُوا عَلَى نُورِ الْإِسْلامِ فَلَمَّا أَنْ تَوَلَّوْا كُلَّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَرَجُوا بِوَلايَتِهِمْ إِيَّاهُ مِنْ نُورِ الْإِسْلامِ إِلَى ظُلُمَاتِ الْكُفْرِ فَأَوْجَبَ اللَّهُ لَهُمُ النَّارَ مَعَ الْكُفَّارِ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ.

آیه‌ای از قرآن به عنوان شاهدی بر این حقیقت

مومنان به‌خاطر ایمانشان نه اعمالشان (زیرا تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت آن است) تحت ولایت الهی قرار دارند و درنتیجه خدای متعال آن‌ها را از ظلمت به نور که سعادت حقیقی است خواهد رساند. امام کفار به‌خاطر کفرشان نه اعمالشان تحت ولایت طاغوت قرار دارند و آن‌ها را از نور فطرتشان به ظلمت و شقاوت خواهد رساند.

542- الحديث الرابع و هو الواحد و السبعون و ثمانیة مائة

عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: قَالَ: اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لاعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلامِ دَانَتْ بِوَلايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لاعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلامِ دَانَتْ بِوَلايَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً

ترجمه: امام باقر علیه‌السلام فرمود: خداى تبارك و تعالى فرموده است: به‌یقین عذاب می‌كنم هر رعیتى را كه در اسلام با پیروى از امام ستمگرى كه از جانب خدا نیست دیندارى كند، اگر چه آن رعیت نسبت به اعمال خود نیكوكار و پرهیزگار باشد و به‌یقین در مى‌گذرم از هر رعیتى كه در اسلام با پیروى از امام عادل از جانب خدا دیندارى كند، اگر چه آن رعیت نسبت به خود ستمگر و بدكردار باشد.

شرح

این حدیث شریف تاکید و توضیحی صریح درباره مضمون حدیث قبلی است مبنی بر این‌که شرط سعادت و برخورداری از رحمت خدای متعال پذیرش ولایت الهی و ولایت رهبر عادل از جانب خدای متعال است. براین اساس کسی که ولایت امام عادل را پذیرفته باشد به سعادت و رحمت می‌رسد اگرچه ظالم و گنهکار باشد و از سویی دیگر، ملتی که ولایت طاغوت و رهبر ستمگر را پذیرفته باشد، به شقاوت و عذاب الهی گرفتار خواهد شد هرچند رفتارشان نیک و پرهیزگار باشند.

ایمان و پذیرش ولایت الهی اصل سعادت و کفر و انکار ولایت الهی اصل شقاوت است. لازم به ذکر است که ایمان بدون عمل معنی ندارد و تاثیرگذاری آن‌ به‌گونه‌ای که کف سعادت را به ارمغان آورد بدون عمل ممکن نیست بلکه ایمان التزام عملی فی الجمله را به همراه دارد.

543- الحديث الخامس و هو الثانی و السبعون و ثمانیة مائة

عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتْ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ إِنَّ اللَّهَ لَيَسْتَحْيِي أَنْ يُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتْ فِي أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً

ترجمه: امام صادق علیه‌السلام فرمود: خدا شرم نمى‌كند كه عذاب كند هر امتى را كه با امامی‌كه از جانب خدا نیست دیندارى كند اگر چه نسبت به اعمالش نیكوكار و پرهیزگار باشد ولی خدا شرم مى‌كند امتى را عذاب كند كه با امام تعیین شده از جانب خدا دیندارى كند اگر چه نسبت به اعمالش ستمگر و بدكردار باشد.