درباره ما

مقدمه بودن همه‌ي عبادات برای ولايت


ali

به مناسبت عيد سعيد غدير


وجود مطهر حضرت ختمی مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) دو عبادت و امر ويژه را که در عین اهمیت، یکی از آن‌دو مقدمه و طریق وصول به دومی است، در سال پاياني عمر شريف‌شان اعلان و تكميل نمودند؛ «حج» و «اعلان ولايت و وصايت اميرالمؤمنين (صلوات‌الله‌وسلامه‌عليه)» كه در اين گفتار به بيان نكاتي در اين خصوص مي‌پردازيم.
پیش از ارايه‌ي هر توضیحی، اشاره به این نکته اهمیت دارد که بر حسب برخی از روایات، حج مقدمه و طریق زیارت خاندان مطهر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و وصول به آنان است.

تأخیر اعلام ولایت
اصل اين‌كه اعلام و تبیین این دو فريضه به تأخير افتاد، به‌خاطر شرايطي بود كه بر جهان اسلام آن زمان حاكم بود، يعني آمادگي پذیرش آن در بیش‌تر مسلمانان وجود نداشت. حج به‌خاطر اين‌كه اولاً ارتباط قابل اطمینانی با مكه وجود نداشت و ثانیاً برخی از مسلمانان هنوز کعبه را بت‌خانه می‌پنداشتند و حتی تغییر قبله را به جهت‌های سیاسی و اقتصادی به سود خود نمی‌دانستند و ثالثاً آمادگی عبادتی را که همه‌ي مراتب و تطورات انسان را تغذیه و تکمیل نماید و سیاحتی که عین عبادت باشد، نداشتند.
اما ولايت نیز که مستلزم تحول همه‌جانبه‌ي مسلمانان و سریان تغییرات ظاهری و رفتاری به باطن، اخلاق و مهم‌تر از همه بینش و نگرش آن‌ها بود، به‌دلایلی به تأخیر افتاد. نخست این‌که بیش‌تر مردم آمادگي پذيرش آن را نداشتند، زیرا تمام تغییرات و تحولاتی که با آموزه‌ها، رفتارها و عبادات شناخته شده در دوره‌ي پیش و پس از هجرت رخ داده بود، هرچند اهمیت بسیار داشت، ولی در حکم تغییرات مقدماتی بود.
به همین سبب بود که مسلمانانی که نماز می‌خواندند آن‌هم به همراه نوافل، روزه می‌گرفتند آن‌هم با کم‌ترین تغذیه و بیش‌ترین امساک و مستحبات، زکات می‌پرداختند آن‌هم با طیب خاطر، در جهاد شرکت می‌کردند آن‌هم با جانفشانی، ولی نسبت به ولایت با اين‌كه پس از دو دهه تعلیم و تربیت دینی انجام شد، فهم و رفتار مناسب آن را از خود بروز ندادند و گویی آن را در حد انتخاب ريیس قبیله یا چیزی مانند آن توهم کردند.
دوم این‌که ولایت و شرایط و برآیندهای آن به‌صورت غير مستقيم و در جلسات خصوصي و نيمه خصوصي يا نيمه عمومي مكرر بيان شده بود و نتیجه‌ي همه‌ي آن‌ها این بود که خناسان که به دلایل قومی و قبیله‌ای عامه‌ي مردم را نیز به دنبال خود داشتند، مانع بزرگی برای ابلاغ عمومی و سراسري بودند. اعلان ولایت به‌صورت پيام عمومي و رسمی از سوی خدای متعال به‌گونه‌ای که اولاً همه مطلع شوند، ثانیاً، به اهمیت آن پی ببرند و ثالثاً علت تأخیر در اعلان را بفهمند، باید به تأخیر می‌افتاد.
آیات مربوط به ابلاغ ولایت اميرمؤمنان (صلوات‌الله‌وسلامه‌عليه) پیش از آن‌که بیان‌گر اهمیت مسأله‌ي ولایت الهی و خلافت نبوی باشد، نقصان ایمان مؤمنان و تفاوت ظاهر و باطن آن‌ها و تربیت ناشدگی آنان را بیان می‌کند. به مسلمانان گوشزد می‌کند که به‌خاطر ضعف ایمان شما و تعلقات خاطر به جاهلیت است که پیامبر از ابلاغ امر ولایت خائف است. پیش از آن‌که ابلاغ ولایت باشد، اعلان عمومی جهل جمعی و شیطنت جمعی دیگر است. این آیات، تازیانه‌ي ابدی قهر الهی است كه تا روز قیامت بر تن و هوی و هوس فربه و عقل و دماغ و ایمان نحیف انسان‌ها به‌ویژه مسلمانان نواخته می‌شود و خواهد شد.
این بزرگ‌ترین توبیخی است که در کلام وحی آمده و تا ابد اعلان خواهد شد که پیروان پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) با این‌که بارها از جان و مال خود برای ترویج تعالیم الهی گذشته‌اند و عبادت‌های سخت و طاقت‌فرسا به‌جا می‌آورند، ولی برای فهم و پذیرش تعالیم و عبادات عقلی نه چون کودکان، بلکه ضعیف‌تر از آنان هستند.
پس سوم این‌که پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) خائف بودند كه اين آموزه‌ي بزرگ و مهم را که با تمام تعالیم وحیانی دین برابر بود بلکه از همه‌ي آن‌ها اهمیت بیش‌تر داشت و اعتبار همه‌ي تعالیم بدان وابسته بود، بيان كنند. علت خوف آن حضرت نیز اين بود كه مردم آماده‌گي تحولی عقلی و فراعرفی نداشتند.
احتمال اين‌كه مردم گمان كنند كه ولایت نوعی وراثت است و از گونه وراثت‌هايي است كه در ديگر کشورها رواج دارد، بسیار قوی بود و این یعنی درآمیختن حقیقت دین با عادات و رسوم عرفی و جاهلی عربی و غیر عربی، همان چیزی که در تاریخ اسلام مکرر رخ داد. یک نفر که از بنی امیه غلبه کرد و زمام مسلمانان را به‌دست گرفت، کار را برای نسل‌های بعد از خودش آسان ساخت و مسلمانان را به سختی‌های مضاعف گرفتار. مروان نیز چون معاویه، بنی عباس نیز چون بنی امیه، ترکان غزنوی و سلجوقی نیز چون سلف طالح خود.
این خطری بود که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) پیش‌بینی می‌کرد. نه‌تنها می‌دید که بنی امیه چون بوزینگان بر منبر او بالا رفته‌اند و به بازی مشغولند، بلکه بنی عباس نیز و همه‌ي کسانی نیز که بدون فهم حقیقت دین و پذیرش ولایت الهی و خلافت منصوص نبوی تا عصر ظهور این منبر و محراب را به بازی می‌گیرند و با سوء تعبیر آموزه‌های الهی و با استفاده از همان نقطه‌ي ضعف عقل و فهم مسلمانان، به جاهلیت بازمی‌گردند و برمی‌گردانند. اين براي پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بسیار جاي تأمل داشت و مایه‌ي نگرانی فراوان بود. بنابراين باید ابلاغ این امر به تأخير بیافتد و به واپسین روزهای امید تحول و رشد مسلمانان سپرده شود.
چهارم این‌که باید تا جایی که ممکن است مخاطبان آموزه‌ي ولایت افزون باشد و دست‌کم بزرگان نمایندگان تمام بلاد اسلامی آن را مستقیم از حضرت ختمی مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و اسوه و محبوب و مراد خود بشنوند تا زمینه‌های تردید به کم‌ترین حد ممکن برسد.
پنجم این‌که حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) که برای همه‌ي عالمیان رحمت است حتی اگر مسلمان نباشند و با توجه به این‌که خطر جدی وجود دارد که مسلمانان ولایت را نشنوند و اگر شنیدند، نفهمند و اگر فهمیدند، بدان پای‌بند نباشند (که همه‌ي این‌ها رخ داد؛ بیش‌ترین آنان در طول تاریخ نشنیدند، اندکی که شنیدند، آن را نفهمیدند و در حد انتخاب رئیس حکومت تنزل دادند و آنان که هم شنیدند و هم فهمیدند جز تعداد اندکی، بدان پای‌بند نشدند و نماندند) پس خدای متعال امر و ابلاغ آن را به تأخیر انداخت تا شاید زمینه‌های آن فراهم شود و شاید تکلیف از آنان برداشته شود، ولی او آخرین پیامبر است و امر ولایت الهی را جز پیامبر آن‌هم خاتم پیامبران (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نشاید که ابلاغ کنند.
تأکید مضاعف باید کرد که آیه‌ي تبلیغ امر امامت و ولایت الهی در حد فهم بنده، بزرگ‌ترین هشدار و توبیخی است که خدای متعال در طول تاریخ وحی آسمانی، کسی یا قوم و ملتی را هشدار داده یا توبیخ کرده است. کیست که حقیقت آن را دریابد. همگان گمان برده‌اند که کریمه یاد شده حضرت ختمی مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را به‌خاطر تأخیر در ابلاغ امامت هشدار داده یا العیاذ بالله توبیخ کرده است، در حالی که نه‌تنها آن حضرت توبیخ نشده بلکه مسلمانان تا عصر ظهور توبیخ شده‌اند و مهم‌تر از آن، مظلومیت آن حضرت را چون تابلو تمام‌نمایی بر همه‌ي خردمندان و اهل ذکر تا روز قیامت آشکار کرده است.


حکمت هم‌زمانی حج و ولایت

اين‌كه اين دو (حج و ولایت) در يك زمان معين و با هم و قرين يك‌ديگر اعلام و انجام شد، يك جهتش آن است كه حقيقت حج، ظهور محبت الهي است. هرچند در عصر و زمان ما و بسیاری از زمان‌های گذشته و آینده ممكن است كه اين‌گونه نباشد، چون هم امكانات سفر و انجام اعمال حج فراوان است، رفت و آمد بهتر و راحت‌تر انجام مي‌شود و هم انجام این فریضه‌ي الهی مقاصد و نیت‌های دیگری نیز یافته است تا جایی که کسانی هم که مکلف به انجام آن نیستند و حج بر آن‌ها واجب نیست، مایل و مشتاقند که به دلایلی آن را انجام دهند، حتی شده با وام گرفتن از این و آن و سؤال کردن و اگر نشد، با مال حرام! حتی کسانی که وجوهات واجب خود را به موقع نمی‌پردازند، در صف انجام حج قرار می‌گیرند و برای آن تدارک می‌بینند. کجاست کسی که بخواهد و مشتاق باشد که یک واجب را دو بار انجام دهد؟ کجاست کسی که بخواهد و مشتاق باشد که در سال دو بار خمس و زکات مال خود را بپردازد؟ کجاست کسی که بخواهد و مشتاق باشد که نمازهای نافله خود را تکرار کند؟ اما انجام حج و عمره‌ي مکرر در عصر و زمان ما و آینده راغب و مشتاق بسیار دارد و خواهد داشت.
در زمان‌های گذشته كسي كه مي‌خواست حج انجام بدهد، بايد زحمت فوق العاده‌اي را تحمل كند، سال‌ها با کد یمین و عرق جبین و کارهای طاقت‌فرسا، کم‌ترین مقدمات آن را فراهم کند، ماه‌ها در کوه و کمر، پیاده و شبه پیاده راه رود، خوف و خطرهاي بين راه و مانند آن را تحمل کند، چنین کسی بايد محبت ويژه‌ای به عبادت داشته باشد تا زحمات و هزینه‌های آن را فراهم کند و با طیب خاطر بپردازد.
بنابراين همگان اهل حج نبودند، حتی همه‌ي افراد متمکن هم اهل انجام چنین عبادت پرزحمتی نبودند. به همین سبب است که بسیاری از آن‌ها در حالی از دنیا می‌رفتند که با داشتن تمکن و استطاعت مالی و بدنی، آن را انجام نداده بودند و در وصیت خود دیگران را تکلیف می‌کردند که با انجام آن، آن‌ها را از عواقب ترک این تکلیف برهانند؛ نه چون دوران معاصر که مستمندان نیز بدان راغب، توانمندان به تکرار آن مشتاق و بیماران نیز با هر زحمتی خود را به انجام آن مکلف می‌سازند.
از این گذشته، كساني هم كه اين زحمت‌ها را تحمل مي‌كردند و به طواف بیت ‌الله الحرام نائل می‌شدند، همه حاجي نبودند و همه قصد کوی او نداشتند و به وصل او نمی‌اندیشیدند و بسا هر کسی از این هجرت هدفی و منزلی در دل داشت که اگر رسیدن به خانه‌های عنکبوت هوی و هوس نبود، دست‌کم با منزل محبوب فاصله بسیار داشت.
کسانی قصد او داشتند و به زیارت خانه‌ي او نائل می‌شدند و مقدمات وصول به او را فراهم می‌ساختند كه كه در قدم‌هاي پيشتر، محبت خویش به محبوب حقیقی را نشان می‌داند، بلکه آن را با پذیرش سختی‌ها به عین رضا اثبات می‌کردند و در اظهار محبت نسبت به خاندان پيامبر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليهم)، يعني حقيقت دين و غایت قصوای حق و عدل و توحید و وحدت، ثابت قدم بودند و این محبت را نیز صادقانه اظهار می‌کردند. اين‌ها حاجی هستند و خواهند بود، اين‌ها اگر مكه مشرف شوند، حاجي‌اند، اگر هرجاي ديگر هم باشند، حاجي‌اند. حاجي واقعي يعني كسي كه فقط خدا را قصد كند، خدا را نيت كند و هرچه انجام داد، فقط لله باشد.
علت این امر این است که حج حقيقي و واقعي با محبت تام و تمام امكان‌پذير است و ولايت خاندان پيامبر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليهم) هم همين‌گونه است. درست است كه داشتن ولايت خاندان پيامبر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليهم) در عصر ما و در كشور ما به لطف الهی در شرايطي قرار دارد كه زحمت چندانی ندارد، بلكه ممكن است بسی آسان هم باشد، ولي آن زمان و هر زمان ديگري در اكثر نقاط دنيا اين‌گونه نبود و نیست. اظهار محبت نسبت به خاندان پيامبر (عليهم‌الصلات‌و‌السلام) يا پذيرش ولايت و وصايت اميرالمؤمنين (صلوات‌الله‌وسلامه‌عليه) هزينه‌ها داشته که کم‌ترین آن‌ فقر و تنگدستی مالی و اجتماعی و سیاسی و عسر و تنگنای طاقت‌فرسا بود و هست.
پس اين دو عبادت بزرگ (وصایت و حج) از اين جهت كه هر دو متوقف بر محبت ويژه است؛ هر دو هزينه، زحمت و سختي فوق العاده دارند، در آخرین مراحل بیان تعالیم الهی تبیین شده‌اند و هم‌زمانی بیان دارند و در عین حال حج، تقدم در انجام و ولایت و وصایت تأخر. یکی از نکاتی که از این تقدم و تاخر و هم‌زمانی می‌توان یافت این است که حج با همه‌ي سختی‌هایش در عمل و تجربه مقدم بر وصایت است تا آنان که توفیق سمع و طاعت آن را یافتند، در کوره‌ي محبت حج تافته شوند و پس از پختگی در محراب همه‌ي عبادات و آخرین آن‌ها که حج است، قابلیت فهم وصایت و ولایت را به‌دست آورند.

حقيقت حج؛ قصد صاحب خانه
جهت ديگر اين است كه ـ گرچه در ظاهر روايات تصريح نشده ولي به‌راحتي مي‌توان از محتوا و مفهوم بسياري از اشارات ديني آن را یافت ـ حج عبارت است از زيارت خانه‌اي كه خاتم ولايت محمدی و سرّ و باطن همه‌ي انبیاء و اولیاء در نزول به جهان طبیعت، پا در آن‌جا نهاده و در آن متولد شده است.
بر این اساس، حاجي كسي است كه به سوی خانه‌ي ولي خدا حركت و هجرت كند و چون اعتبار خانه به صاحب آن است، حج حقیقی آن است که سالک و مهاجر، قصد صاحب خانه کند و به سوی او رود و به زیارت او نائل شود. حال که حج این است و اعتبار خانه به صاحب آن است، ولي خدا و صاحب ولایت و وصایت در هر خانه‌اي که باشد، حج آن‌جاست. اگر در خانه‌ي خدا باشد، حج و زیارت خدا آن‌جاست و اگر در جاي ديگر باشد، حج هم آن‌جاست.
حاصل آن است که حج که از مهم‌ترین عبادات و سخت‌ترین آن‌هاست، مقدمه‌ي زیارت صاحب ولایت الهی و وصایت نبوی است. این نکته به اشاره در برخي از تعابير روايی منسوب به ائمه‌ي معصومين (عليهم‌الصلات‌و‌السلام) آمده است. از امام صادق و امام کاظم (عليهماالصلات‌والسلام) رواياتي داريم مبنی بر این‌كه اصحابشان پرسیدند كه حج براي چه واجب شده است؟ حضرت طبق نقل فرمودند براي اين‌كه شما به زيارت ما نايل شويد. يعني حج بهانه‌اي است تا بندگان خدا و اهل محبت صادق و حقیقی به زیارت خاندان پيامبر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليهم) نائل شوند و مقصد و مقصود آنان در انجام این عبادت، اهل بیت حضرت ختمی‌ مرتبت (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليهم) باشند تا بندگان خدا از اين طريق به لطف و نعمت و رحمت خاص الهي دست یابند.
بنابراين و با توجه به این‌که حج به‌خاطر زيارت خاندان پيامبر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليهم) است نه بالعكس؛ اين‌گونه نيست كه هدف اصلي اين باشد كه به زيارت خانه خدا برويم لكن چون مدينه هم نزديك است، به زیارت حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و اهل بیت مطهر او (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليهم‌اجمعین) نیز نائل شویم؛ هدف اصلي اين است كه مدينه و به زيارت پيامبر و خاندان پيامبر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليهم) مشرف بشويم و چون خانه‌ي خدا هم نزديك است، به خانه‌ي خدا هم برويم؛ چون خانه‌ي خدا هم خانه‌ي خاندان پيامبر (عليهم‌الصلات‌و‌السلام) است و به تعبیر دیگر، برای این‌که آماده‌ي زیارت پيامبر و خاندان پيامبر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليهم‌اجمعین) شویم، باید نخست به مکه رویم و نفس و قلب و روح‌مان را از آلودگی‌های مانع زیارت اولیاء الهی پاک سازیم، آن‌گاه به زیارت ولایت و وصایت نائل شویم. به همين جهت است كه بسياري به‌اشارت گفته‌اند كه حج بدون ولايت نه‌تنها باطل است، بلکه امكان‌پذير نيست.
كسي كه در زيارت خانه‌ي خدا توجه به اين نکته نداشته باشد كه اين خانه مولد اميرالمؤمنين (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه) است و حرمت و شرافت ويژه‌ي اين خانه به‌خاطر ظهور طبيعي ولي كامل در اين عالم در آن خانه است، حاجي نيست. با توجه به اين نكته، زيارت ـ به اصطلاح ـ «مدينه قبل» از جهتی بهتر است و اصلاً قابل مقايسه نيست. لكن حال اگر نمي‌شود و شرايط به‌گونه‌اي است كه اختيار به دست افراد نيست، مانعي ندارد كه بدون اختيار هر جايي كه آن‌ها را بردند، بروند، ولي دلشان همان جايي باشد كه بايد باشد. حتي آن زماني هم كه گرد خانه‌ي خدا مي‌چرخند، آن زماني هم كه به خانه‌ي خدا نگاه مي‌كنند ـ كه در آن‌جا افضل عبادات است ـ هم زمان هم توجه داشته باشند كه اين خانه به‌خاطر اميرالمؤمنين (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه) شرافت ويژه‌اي پيدا كرده كه ديگر خانه‌ها اين را ندارند. البته اگر کسی بخواهد از طریق زیارت خانه‌ي خدا خود را آماده‌ي زیارت ولایت و وصایت نماید و آن را مقدمه‌ي زیارت حقیقی مولا و محبوب بداند، زیارت «مدینه بعد» بهتر است.

دليل اعلان ولايت در غديرخم
نكته‌ي ديگر اين‌كه چرا اعلام ولايت اميرالمؤمنين (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه) در مكه واقع نشد؟
این امر جهات متعددي دارد و آن‌چه كه بر حسب ظاهر مي‌شود گفت آن است كه اولاً پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) خائف بود و نمي‌توانست كاری به این اهمیت را بدون امر صریح خدای متعال، که هم توبیخ و تنبه مسلمانان باشد، هم بیان مظلومیت آن حضرت، برابری آن با تمام اسلام و هم ثمره‌ي تمام تلاش‌های آن حضرت و اصحاب او، ابلاغ نماید. علاوه بر این، احتمال اين‌كه مخاطبان و مسلمانان بد بفهمند، بسیار بود.
نمونه‌هايی وجود داشت که در عین حال که با وصایت قابل مقایسه نبود و از احکام متعارف دینی بود، مسايل خصوصي مانند همسر زيد با اين‌كه او فرزند خوانده است و همسر فرزند خوانده، عروس حساب نمي‌شود، ولي در عين حال چون رسم مردم اين‌گونه بود كه او هم عروس حساب مي‌شد و بنابراين ازدواج پيامبر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه‌وآله) با او ازدواج با عروس به‌حساب می‌آمد، حضرت نمي‌خواست بدون مقدمه و زمینه‌سازی مستقیم خدای متعال انجام دهد، چون سوء فهم همگانی را در پی داشت. آن حضرت اگرچه تسلیم محض خدای متعال بود، ولی مردم تسلیم آن حضرت نبودند و با اندک توهمی ایمان و زحمات چندین ساله‌ي خود را از دست می‌دادند.
گویا سخن آن حضرت این است که من نه‌تنها تسليمم بلکه به آن‌چه تو بخواهی راضیم، ولي اين خلق تسليم نيستند. اعلام اين كار از سوی من ممكن است سبب گمراهی بسياري بشود. چون این احتمال خردپذیری است، خدای متعال نیز همان‌گونه که رسول امین او می‌خواهد و البته به‌ترین شیوه هم هست، دخالت کرد و تا جایی که ممکن بود و جهان طبیعت و خلق طبیعی قابلیت و استعداد داشتند، از احتمال خطر کاست.
نمونه‌های دیگر از سوء فهم مسلمانان را در قضیه تغییر قبله، امان دادن به اهل خانه ابوسفیان در فتح مکه، تقسیم غنایم جنگ حدیبیه و مانند آن می‌توان یافت.
بنابراين در مورد وصایت هم همين‌گونه بود. مردم گمان مي‌كردند كه تعیین وصی برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) مانند تعیین جانشین برای سلاطین است. از جاهاي ديگر خبر داشتند كه چون شاهي از دنيا مي‌رود، ولي‌عهد را به جاي خودش مي‌گذارد، توهم آن‌ها این بود که چنین کاری برای وصایت آن حضرت نیز رواست و کار آن حضرت از همین سنخ است و این یعنی تبدیل خلافت به سلطنت، چیزی که در دوره بنی امیه و بنی عباس رخ داد و رایج شد هم‌چنان ادامه دارد و این با نفی دین برابر است، چون ولایت، هویت و حقیقت دین است و نفی یا تغییر آن با نفی و تغییر دین برابر است.
آن حضرت نگران بودند كه مبادا اين‌گونه خيال كنند كه سلطانی رفت، سلطان دیگری آمد؛ خانواده‌اي رفتند و خانواده‌ي دیگری آمدند و مردم با این توهمات عادت کنند و آن شود که شد، بدون آن‌که حجت بر آنان تمام شود و بدون آن‌که چراغی فراراه آیندگان برافروزد. بنابراين خدای متعال مي‌خواهد اعلام وصایت را براي آخرين لحظه بگذارد. به‌تعبیر دیگر، اعلام وصایت باید به‌طور مستقیم با دخالت آشکار خدای متعال انجام شود که شد، نه آن‌که خدا امر کرده باشد و پیامبر امین (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) آن را ابلاغ نکرده باشد.
نكته‌ي ديگري كه در اين زمينه مي‌شود بيان كرد، اين است كه مردم حج‌شان را انجام دادند. تا آن‌جايي كه آن‌ها اطلاع داشتند، مي‌دانستند كه حجي كه آن‌جا انجام دادند، تمام شده است، بنابراين از احرام خارج شدند، تكاليف‌شان را انجام دادند، به عنوان يك حاجي صحيح و سالم و همراه با لطف و عنايت الهي به خانه برمي‌گردند. وقتي كه مردم كاملاً خيالشان راحت شد كه همه‌ي كارها را انجام دادند، پيامبر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه‌وآله) فرمود كار انجام نشده است و باید دین تکمیل گردد.
يكي از معانی اين آيه كريمه كه «فان لم تفعل فما بلغت رسالته» مربوط به اعلام عام ولايت نيست، يعني اين‌گونه نيست كه اگر ولايت را اعلام نكني، تکلیفت را انجام نداده‌ای، چون پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) که در در ابلاغ وحی امین است، پيش‌تر اعلام ولایت را كرده بود، مكرر و مكرر روايات متعددي را بيان كرده، ولی یا عمومي نبود و در میان گروهی از مردم یا مردم مدینه ابلاغ کرده بود، نه در میان نمایندگان همه‌ي جهان اسلام و نه به این‌گونه خاص. به حسب این معنی، مضمون آيه‌ي كريمه اين است كه اگر ولايت اميرالمؤمنين (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه) را به عنوان مُهر پايان عبادات از جمله حج در این موقعیت و برای این مردم اعلام نكني، تبليغ و رسالت تو به انجام نرسيده. يعني حجي كه اميرالمؤمنين صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه در پايانش نباشد، حج نيست.
بنابراين همه‌ي عبادات و از جمله حج، مقدمه‌ي ولايت اميرالمؤمنين (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه) است. در واقع همه‌ي عبادات مقدمه است براي حج، چون حج علاوه بر اين‌كه عبادت است، دل بريدن از خيلي از كارهاي ديگر هم هست، آن‌هم دل بريدن نسبتاً طولاني است؛ نماز دل بريدن است، ولي كوتاه است ولي حج کوتاه نیست. همين‌كه كسي از شهر و دیار خود راه مي‌افتد، در عصر ما هم که وسایل سفر فراهم است، يك ماه طول مي‌كشد. آن‌جا هم كه مي‌روند، احرام مي‌پوشند، به عرفات، مشعر و منا مي‌روند و اين‌ها همه دل بريدن است. پس همه‌ي عبادات ديگر مقدمه‌ي حج است و حج مقدمه‌ي ولايت امير المؤمنين (عليه‌الصلات‌والسلام) و به‌خاطر عظمت همين مقام هم هست كه ولايت ـ كه مقصود وِلايت است نه وَلايت كه همه‌ي خلق عالم از اول تا آخر من الجنة و الناس همه قبول دارند و اصل آن‌ها وَلايت هست؛ وِلايت به معني وصايت يعني اين‌كه در دنيا به كه بايد اقتدا كنيم ـ پايان همه‌ي عبادات است.
به همين خاطر است كه در روايات متعددي مخصوصاً تعدادي از روايات مفصل از امام باقر و امام صادق (عليهماالصلات‌والسلام) هست كه امام باقر (صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه) فرمودند كه اگر كسي تمام عمرش را عبادت كند، تمام روزهايش را روزه بدارد، تمام شب‌ها را مشغول عبادت باشد، همه‌ي عمرش را در حال جنگ و جهاد در راه خدا باشد، تمام مالش را چندين بار در راه خدا انفاق كند، ـ اين كار پر زحمتي است، گفتنش راحت است ولي در عمل كه امكان ندارد كه يك نفر همه‌ي آنچه كه دارد از ملک و مال و آمال را در راه خدا انفاق كند. دوباره شروع كند به جمع كردن. هر زمان که چیزی جمع شد، دوباره همه را انفاق کند... ـ اگر كسي تمام عمرش را اين‌گونه عمل كند، ولي ولايت ما را نداشته باشد، «فليس بشئ»؛ هيچي ندارد، نه اين‌كه كم دارد، هيچي ندارد. چون تمام اين عبادات، چه عبادات مالي و اقتصادي، چه عبادات سياسي، و چه عبادت‌هاي فردي، همه‌ي اين‌ها با هم جمع بشوند، بايد مُهر ولايت در پاي آن باشد، در غير اين‌صورت آن‌ها چيزي نيست، نه اين‌كه چيز بي‌مقدار يا كم قيمت و كم ارزش است. در ادعيه‌اي كه در اين روز (عيد غدير) وارد شده، مكرر و مكرر تأكيد مي‌كنند كه خلق اگر ايمان به شما نداشته باشند، هيچي ندارند، ولو ايمان به همه چيز داشته باشند.