«ربوبیّت انسان»
در ابتدا، باید اشاره داشت که ربوبیّت بر دو قسم است: ربوبیّت کبری و ربوبیّت صغری. ربوبیّت کبری ویژه حق تعالی است و او ربّ الارباب است. ربوبیّت صغری، ویژه خلیفه اعظم است که نام دیگر او عقل و رحمن است. رحمن، اگر چه نسبت به حق تعالی مربوب است، ولی نسبت به تعينات پس از خود و سایر موجودات، ربّ است. البتّه هر اسمی نیز نسبت به مظهر خود، ربّ و خالق است. در غیر این صورت حق تعالی رب الارباب و احسن الخالقین نخواهد بود.(ر.ک .جامع الاسرار،3-1172). این دوقسم به ربّ اعلی و ربّ ادنی نیز نام برده شده است. عارفان انسان را به آینه تشبیه کرده اند. پیداست که تشبیه انسان به آینه به این معناست که همه هستی در او منعکس می گردد. هستی نزد او (در او) و نه در برابر دیدگان او، حاضر است. حضور با این ویژگی، یعنی حضور در نزد او، که با احاطه و مالکیت او بر آن همراه است؛ بنابراین انسان، بر همه آنچه در وجودش منعکس می شود، احاطه دارد. این احاطه، احاطه مادی و جسمانی نیست؛ مانند آب در کوزه یا گلاب در گل؛ بلکه احاطه او، قیّومی است، یعنی آنچه که در نزد او حاضر است، وابسته و متعلّق به اوست و به او قوام دارد؛ به همین خاطر است که انسان، ربّ و صاحب و مالک زمین است و همین گونه است انسان در همه مراتب هستی.
تطبیق آیه نور بر مراتب انسان
«الله نورالسموات و الارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح، المصباح فی زجاجة الزجاجة کانّها کوکب دُرّی یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار، نور علی نور، یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الا مثال لنّاس والله بکلِّ شی علیم.» (نور،35)
حق تعالی، وجود آسمان و زمین است و آسمان و زمین و آنچه میان آن دواست، مظاهر اوست؛ از این جهت «مشکوة» مصباح و زجاجة مظاهر اویند. مشکوة، عالم اجسام و جسمانّیات است. زجاجه عالم ارواح و روحانیت است، مصباح عالم عقول و مجرّدات است. تناسب آنها با این معانی این است که نور الهی که از حضرت وجود مطلق بر موجودات می تابد، نخست بر عالم عقول می تابد که در نورانی بودن و لطافت مانند مصباح است، آن گاه بر عالم ارواح که از نظر صفا و روشنی و قابلیّت تابیدن بر دیگران مانند زجاجه است، آن گاه بر اجسام می تابد که از نظر ظلمت و تیرگی مانند مشکوة است. آیه کریمه نور هم بیان کننده عالم کبیر است و هم عالم صغیر، بدین خاطر که این دو عالم بر یکدیگر منطبق هستند، همان گونه که مشکوة در عالم کبیر، جسم انسان کبیر است که عبارت است از جسم کلی و جسمانیّات و علوّیات و سفلیّات؛ زجاجه قلب حقیقی اوست. که همان نفس کلی و مجموعه عالم روحانیات است؛ مصباح روح کلی اوست که عبارت است از روح اعظم و عالم عقلی و همه مجرّدات و مقصود از شجره، یا مجموعه آن سه مرتبه است یا وجود مطلق. (ر.ک جامع الاسرار، 523 – 510)
حق تعالی، وجود آسمان و زمین است و آسمان و زمین و آنچه میان آن دواست، مظاهر اوست؛ از این جهت «مشکوة» مصباح و زجاجة مظاهر اویند. مشکوة، عالم اجسام و جسمانّیات است. زجاجه عالم ارواح و روحانیت است، مصباح عالم عقول و مجرّدات است. تناسب آنها با این معانی این است که نور الهی که از حضرت وجود مطلق بر موجودات می تابد، نخست بر عالم عقول می تابد که در نورانی بودن و لطافت مانند مصباح است، آن گاه بر عالم ارواح که از نظر صفا و روشنی و قابلیّت تابیدن بر دیگران مانند زجاجه است، آن گاه بر اجسام می تابد که از نظر ظلمت و تیرگی مانند مشکوة است. آیه کریمه نور هم بیان کننده عالم کبیر است و هم عالم صغیر، بدین خاطر که این دو عالم بر یکدیگر منطبق هستند، همان گونه که مشکوة در عالم کبیر، جسم انسان کبیر است که عبارت است از جسم کلی و جسمانیّات و علوّیات و سفلیّات؛ زجاجه قلب حقیقی اوست. که همان نفس کلی و مجموعه عالم روحانیات است؛ مصباح روح کلی اوست که عبارت است از روح اعظم و عالم عقلی و همه مجرّدات و مقصود از شجره، یا مجموعه آن سه مرتبه است یا وجود مطلق. (ر.ک جامع الاسرار، 523 – 510)